گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد چهارم
[سوره البقرة ( 2): آیات 228 تا 242 ] ....



ص : 183
اشاره
وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَۀَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ
أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْ لاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَ ۀٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 228 ) الطَّلاقُ
مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُ ذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ
( أَلَّا یُقِیما حُ دُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُ دُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ( 229
فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ
اللَّهِ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ( 230 ) وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِ راراً
لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَۀِ
یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 231 ) وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُ لُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا
تَراضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکُمْ أَزْکی لَکُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
(232)
وَ الْوالِداتُ یُرْضِ عْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَۀَ وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ
إِلاَّ وُسْعَها لا تُ َ ض ارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ
عَلَیْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
233 ) وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی )
أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 234 ) وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْ تُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَۀِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ
أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِ  را إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ
یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ( 235 ) لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُ وا لَهُنَّ
فَرِی َ ض ۀً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی الْمُحْسِنِینَ ( 236 ) وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ
تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْ تُمْ لَهُنَّ فَرِیضَۀً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِي بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوي وَ لا تَنْسَوُا
( الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 237
حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ ( 238 ) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ
صفحه 100 از 274
تَکُونُوا تَعْلَمُونَ ( 239 ) وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِ یَّۀً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ
عَلَیْکُ مْ فِی ما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 240 ) وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی الْمُتَّقِینَ ( 241 ) کَذلِکَ
( یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 242
، ص: 189
[سوره البقرة ( 2): آیه 228 ] .... ص : 189
اشاره
وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَۀَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ
( أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَۀٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 228
ترجمه و شرح .... ص : 189
چون در آیه قبلی سخن بطلاق کشیده شد لذا خداوند متعال در این آیه مبارکه و آیات بعد به پارهاي از احکام طلاق و آنچه وابسته
بآن است از عده و نفقه و غیر آن پرداخته و میفرماید:
زن مدخوله غیر یائسه که شوهرانشان آنها را طلاق دادهاند باید براي ازدواج بعدي بمدت سه طهر انتظار بکشند و عدّه نگهدارند
یعنی صبر کنند تا دوبار حیض به بینند و پاك شوند و چون حیض سوم را دیدند انتظارشان بپایان رسیده میتوانند شوهر کنند ضمنا
این یک فرصتی است براي شوهر تا شاید بار ، ص: 190
دیگر بفکر سازش افتاده و بتواند مجددا زندگی با همسر خود را شروع نماید زیرا طلاق منفورترین حلالها شمرده شده و غالبا
ضربههاي جبران ناپذیري بر پیکر اجتماع وارد میسازد و اگر بخدا و روز قیامت ایمان دارند بر آنها حلال نیست آنچه را که خداوند
در رحمهایشان آفریده پنهان کنند زیرا اسلام در این موضوع گفتار خود زن را سند قرار داده است و براي زن روا نیست که از این
حق سوء استفاده نموده و بر خلاف واقع و حقیقت حرف بزند بلکه آنچه را که خداوند متعال در زهدانشان آفریده از حاملگی و
حال حیض مخفی نداشته و حقیقت را بگویند و بدروغ نگویند ما حیض و یا آبستن نیستیم تا مدت عده را کمتر کنند زیرا عده زن
باردار همان وضع حمل او است و چون فرزند وابسته بپدر است براي آنکه نسبها با یکدیگر آمیخته نشوند بزنان دستور داده شده تا
براي رسیدن بمنظور خویش و شوهر کردن شتاب نکنند و اگر چیزي خداوند در رحم آنان آفریده پوشیده ندارند زیرا این کتمان
منافی با ایمان آنها است و شوهران آنان در هنگام عده بدون آنکه صیغه عقد بخوانند با گفتن جمله رجعتک یا بوسیله جماع و
بوسیدن در صورتی که واقعا خواهان اصلاح باشند براي رجوع بآنها و از سر گرفتن پیمان زناشوئی از دیگران سزاوارترند نه اینکه
مرد آزادانه و بدون هیچ قید و شرط حق رجوع داشته باشد بلکه در صورتی مرد حق رجوع بزنش را دارد که مقصودش آزار و
اذیت و بلا تکلیف ساختن زن نباشد چنانکه در دوران جاهلیت این نوع کارها را انجام میدادند و مرد با استفاده از قدرتش زن را
تحت فشار و ناراحتی قرار میداد و البته پس از گذشتن مدت عده و پایان انتظار حق رجوع شوهر نسبت بزن خودش ساقط میگردد
و از حکمت رجوع شوهر به همسر خود آن است که بسا طلاق در اثر پیشامدهاي اتفاقی و موقت رخ داده باشد که با گذشت
اندك مدتی این کدورت ، ص: 191
صفحه 101 از 274
و اختلاف برطرف گشته و زن و شوهر پشیمان شده مجددا زندگی را در محیط گرم خانواده شروع کنند سپس براي اینکه معلوم
شود که حقوق زوجیت یکطرفی نیست بلکه همینطور که براي مرد حقوقی وضع گردیده براي زن نیز حقوقی است که مرد بایستی
رعایت آن را در نظر بگیرد لذا میفرماید:
و براي زنان بر مردان حقوق و وظائفی است مانند حقوقی که بر مردان نسبت بر زنان است بخوبی و پسندیده که رعایت احترام آن
حقوق واجب است در غیر اینصورت زندگی خانواده دچار اختلال خواهد شد خواه کسی وظیفه را انجام ندهد یا بیش از حق خود
انتظار و توقع داشته باشد ولی از آنجائیکه مرد چه از نظر ساختمان و چه از سایر جهات بر زن مزیّت دارد لذا آیه شریفه برتري
مخصوص بآنان قائل شده و میفرماید:
مردان را بر زنان مزیّت و برتري است که عبارت از همان ولایت و قیمومیت الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ میباشد و البته این مانع از آن
نخواهد بود که تعدادي از زنان در پرتو دانش و تقوي بمقام عالیتري نائل گردند که بسیاري از مردان بآنمقام نرسیده باشند و
خداوند متعال بهمه مخلوقات غالب و همه دستوراتش مطابق حکمت و موافق مصالح بندگان است.
(228)
، ص: 192
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 192
و آنچه دادستند ایشان را طلاق بر سه طهر است انتظارش در سیاق
هم روا نبود کنند ار مکتتم آنچه حقشان آفرید اندر رحم
حمل یا حیض است آن در نزد عقل همچنین وارد شده ز اخبار و نقل
گفت صادق فرض آمد بر نساء حیض و طهر و حمل از حکم قضا
آن نهان دارند تا زوج از رجوع باز ماند و اینست ظلم اندر وقوع
یا از آنکه آن ولد را بر خلاف منتسب بر غیر سازد و از گزاف
وین بس اندر جاهلیت رسم بود میکند زان نهی خلاق ودود
کاین عمل نبود نکو اندر یقین گر که بر حق مؤمنند و یوم دین
ور که برگردند سوي شوهران بهرشان اولیترند از دیگران
شوهران هم گر که بازآرندشان هست اصلح تا نکو دارندشان
هم بر ایشان است مثل آنچه هست بهر ایشان از نکوئی در نشست
این ز الفاظ عجیب آمد بسی بس فصیح است ار نکو فهمد کسی
هست مردان را بر ایشان فضلها در جهاد و علمها و عقلها
حق بود غالب بوجه عزتش تا چه باشد مقتضی با حکمتش
(228)
، ص: 193
شأن نزول .... ص : 193
صفحه 102 از 274
تفسیر ثعلبی و روض الجنان از مقاتل و کلبی روایت کردهاند که مردي بنام اسماعیل بن عبد اللّه الغفاري زنی داشت بنام فتیله این
مرد در حالیکه نمیدانست که زن او حامله است او را طلاق میدهد هنگامیکه میفهمد که حامله است باو رجوع نموده و مجددا
بخانه خویش میبرد زن مزبور پس از وضع حمل با فرزندش میمیمرد و خداوند متعال این آیه را نازل میکند با این تفاوت که
مقاتل اسم مرد را مالک بن اشرق که از اهل طایف بود نقل کرده است و همچنین از اسماء بنت یزید بن السکن الانصاریه روایت
کردهاند که وي میگفت در زمان رسول اللّه شوهرم مرا طلاق داد در حالیکه براي زنان طلاق داده شده در آنزمان عدهاي وجود
نداشت سپس این آیه نازل شد ابو داود نیز این شأن نزول را نقل کرده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 193
قوله تعالی وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَۀٌ.
درج- درجۀ یعنی مرتبه و منزلت بنظر راغب درجۀ مثل منزلت است ولی بمنزلت آنگاه درجه میگویند که بلندي در آن منظور
باشد مانند پله ، ص: 194
نردبان و طبقههاي ساختمان و جمعش درجات است چنانکه در آیه 132 سوره انعام میفرماید:
لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ.
یعنی براي آنهاست درجه و منزلتی نزد پروردگارشان از این ماده است.
استدراج یعنی درجه بدرجه و بتدریج گرفته شدن چنانکه در آیه 182 سوره اعراف میفرماید.
وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ.
یعنی از آنسو که ندانند استعدادها و عمر آنها گرفته میشود.
تدریج یعنی درجه درجه رسیدن.
، ص: 195
[سوره البقرة ( 2): آیه 229 ] .... ص : 195
اشاره
الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ
خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُ دُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُ دُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُ دُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
(229)
ترجمه و شرح .... ص : 195
خداوند متعال پس از بیان حکم طلاق بعدد طلاقها و بحقی که زن در گرفتن مهریه خویش دارد و حرام بودن اینکه چیزي از آن را
در موقع طلاق از همسر خود بستاند مگر هنگامیکه خود زن خواستار طلاق بوده و بخواهد با پرداخت مبلغی آزادي خویش را
صفحه 103 از 274
بدست آورده و طلاق بگیرد که در این صورت گرفتن آن مال براي مرد حلال است پرداخته و میفرماید:
طلاق رجعی که در اثناء آن مرد اختیار رجوع دارد و میتوان زندگی زناشوئی را از سر گرفت دوبار است پس از آن دو طلاق
هرگاه شوهر رجوع ، ص: 196
کرد با خوشی و سازگاري زن را نگهداري کند یا با نیکوئی رهایش نماید یعنی براي بار سوم طلاق دهد یا اینکه بزن رجوع نکند
تا عدهاش بسر رسد و پس از طلاق سوم حق رجوع ندارد یعنی شوهر نمیتواند مجددا همسر خود را به حلقه زوجیت درآورد مگر
اینکه زن با دیگري ازدواج کند و سپس طلاق بگیرد و آن وقت همسر شوهر اول بشود سپس میفرماید: و براي شما حلال نیست
هنگام طلاق چیزي از مهر و کابین همسر و شیر بهاء خود را که بآنان بخشیدهاید بجور و ستم بستانید مگر اینکه هر دو بترسند که
حدود احکام الهی را بر پا ندارند یعنی زن از اطاعت مرد خارج شود و مرد هم بزن اذیت کند و شما اي حکام و قضات شرع اگر
ترسیدید از اینکه زن و شوهر حدود الهی را رعایت نکنند پس گناهی بر ایشان نیست که زن فدیه و عوض بپردازد تا شوهرش او را
طلاق دهد و آن فدیه و عوض را که باندازه مهر یا بیشتر یا کمتر است بگیرد. و در فقه اسلام از این نوع طلاق به طلاق خلع و
مبارات تعبیر شده و خصوصیات این نوع طلاق این است که شوهر نمیتواند در حال عده به همسر خود رجوع نمایند مگر اینکه
آنچه را که از مهریه از او گرفته مجددا باو پس بدهد اینها که از اوامر و نواهی بیان شد حدود و مرزهاي الهی است پس از آنها
پیروي کرده و تجاوز نکنید زیرا غرض از این احکام تأمین خوشبختی و آسایش مردم است و نباید بعنوان وسیلهاي براي آزار زنان
قرار گیرد و هر که از این احکام تجاوز کند و آن را در طریق اذیت و آزار دیگري بکار بندد آنها از ستمکاران خواهند بود که در
حقیقت بخویشتن ستم کردهاند زیرا زیان تجاوز از حدود قوانین اللهی در درجه اول گریبانگیر همان متجاوزان و قانون شکنان
خواهد شد و آنها با این عمل خودشان را براي عذاب و شکنجه اللهی آماده ، ص: 197
کردهاند و فقهاي شیعه باین آیه استدلال کردهاند که سه طلاق بیک لفظ واقع نمیشود زیرا فرموده است: الطَّلاقُ مَرَّتانِ سپس طلاق
سوم را تسریح باحسان یا فان طلقها در آیه بعد بیان کرده است و کسیکه سه طلاق را بلفظ واحد بگوید هیچ طلاقی واقع نمیشود
نه اول و نه دوم و نه سوم همچنین است در رمی جمرات که اگر هفت سنگ را یکمرتبه بزند بدون خلاف از او پذیرفته نیست و
( عمل بدستور نکرده است و طلاق هم همین حکم را دارد. ( 229
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 197
مرتان است آن طلاق اعنی دوبار که برجعت باشد او را اختیار
پس به نیکی داشتن زن را نگاه یا رها کردن بخوبی با گواه
چیزي ار گیرید زایشان بیسؤال بر شما نبود بوجهی آن حلال
ز آنچه یعنی خود بایشان دادهاید از حقوق ار عاقل و آزادهاید
جز ندارند آن حدود حق بپاي زن تعدي کرد و گوید ناسزاي
بهر مرد و زن معیّن شد حدود ناشزه است ار زن تجاوز زان نمود
پس بترسید ار شما اندر بناي می ندارید آن حدود حق بپاي
پس بر ایشان نیست جرمی گر فدا زن دهد تا گردد از شوهر جدا
واگذارد حق خود یعنی به مرد تا شود مطلق ز وي بیرنج و درد
این حدود حق بود بر وجه شرع در نباید زان گذشت از اصل و فرع
صفحه 104 از 274
ور کسی بگذشت وقتی ز این حدود ظالم است و بر ستم دارد وجود
(229)
، ص: 198
شان نزول .... ص : 198
تفسیر کشف الاسرار و مجمع البیان نوشتهاند که در دوران جاهلیت شوهران اختیار داشتند که اگر هزار بار هم بخواهند همسران
خود را طلاق داده و در ایام عده مجددا رجوع نمایند و باین طریق موجبات آزار و اذیت زنان را فراهم میکردند تا اینکه زنی نزد
عایشه رفت و از شوهرش شکایت کرد و عایشه موضوع شکایت را برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله عرضه داشت و این آیه نازل
گردید که مردان میتوانند تا سه بار زنان خود را طلاق دهند و پس از سه بار اگر مرد بخواهد بزن خود رجوع نماید بایستی زن
شوهر دیگر اختیار کند سپس اگر شوهر دومی او را طلاق داد میتواند بازدواج شوهر اول درآید و اما قسمت إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما
حُدُودَ اللَّهِ از این آیه مبارکه طبق نوشته کشف الاسرار و مجمع البیان در باره ثابت بن قیس شماس با زوجهاش جمیله دختر عبد اللّه
بن ابی نازل شده است زیرا جمیله به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله مراجعه کرده و عرضه داشتند که من از شوهر خود متنفرم و
بهیچ وجه ما با هم نمیتوانیم زندگی کنیم زیرا من گوشه از پرده خیمه را بالا زده و او را در میان مردانی دیدم که از همه آنها
سیاهتر و از همه آنها از حیث قامت کوتاهتر و از همه آنها زشتتر بود در این موقع آیه نازل شد و ثابت جمیله را با برگردانیدن
باغچهاي که باو بخشیده بود با طلاق خلع رها کرد و این اولین طلاق خلع بود که در اسلام رخ داده است و همچنین ابو داود در
کتاب ناسخ و منسوخ خود در باره قسمت وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ این آیه شریفه از ابن عباس روایت کرده و میگوید مردان میتوانستند هر
اندازه که بخواهند از مهریه زنان خود تصرف نموده و بخورند تا اینکه این آیه نازل گشته و از آن عمل جلو گیري بعمل آورد.
، ص: 199
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 199
قوله تعالی فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ مسک و امساك- یعنی گرفتن و نگهداشتن چنانکه در آیه 21 سوره ملک میفرماید:
أَمَّنْ هذَا الَّذِي یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ و از این ماده است:
استمساك- بمعنی چنگ زدن چنانکه در آیه 43 سوره زخرف میفرماید:
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیْکَ تمسیک- یعنی چنگ زدن و حفظ کردن چنانکه در آیه 170 سوره اعراف میفرماید:
الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ ممسک- یعنی خوددار، بازدارنده، بخیل چنانکه در آیه 2 سوره فاطر میفرماید:
ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَۀٍ فَلا مُمْسِکَ لَها.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی بازگشت چنانکه در آیه 231 سوره بقره میفرماید: )
فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ یعنی اگر زنان خود را طلاق دادید میتوانید تا نزدیک پایان زمان عدة ، ص:
200
دوباره بزندگی خود برگردید.
صفحه 105 از 274
2) بمعنی ماندگار کردن چنانکه در آیه 2 سوره طلاق میفرماید: )
فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ:
یعنی هنگامیکه مدت عده زنان مطلقه بپایان رسید باز به نیکوئی در خانه خود ماندگار نمائید و یا با خوشروئی رهایشان سازید.
3) بمعنی بخل ورزیدن چنانکه در آیه 100 سوره اسراء میفرماید: )
إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَۀَ الْإِنْفاقِ ( 4) بمعنی نگهداري چنانکه در آیه 19 سوره ملک میفرماید:
ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ یعنی جز پروردگار پرندگان را در هوا نگاه نمیدارد.
5) بمعنی جلوگیري کردن چنانکه در آیه 2 سوره فاطر میفرماید: )
ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَۀٍ فَلا مُمْسِکَ لَها ( 6) بمعنی متوسل شدن بچیزي چنانکه در آیه 256 سوره بقره میفرماید:
فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی ( 7) بمعنی اجراي دستور چنانکه در آیه 43 سوره زخرف میفرماید:
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیْکَ یعنی اي رسول گرامی بدستوراتی که بر تو وحی میشود عمل کن.
، ص: 201
[سوره البقرة ( 2): آیه 230 ] .... ص : 201
اشاره
فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ
( اللَّهِ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ( 230
ترجمه و شرح .... ص : 201
در این آیه مبارکه خداوند متعال حکم طلاق مرحله سوم را بیان میکند یعنی چنانچه شوهر براي سومین بار همسر خود را طلاق
دهد این طلاق باین است و رجوع مجدد شوهر جایز نیست مگر اینکه زن بعقد دیگري درآید و پس از آمیزش جنسی از او طلاق
بگیرد زیرا طلاق سوم دلیل آن است که فساد ریشه داري در زندگی این زن و شوهر است که بآسانی از بین نخواهد رفت لذا بهتر
است که هر یک از آن دو در صدد یافتن شریک جدیدي براي زندگی خود بر آیند این است که میفرماید:
پس اگر مرد پس از دو طلاق و رجوع براي بار سوم همسرش را طلاق داد دیگر آن زن بر او حلال نخواهد بود مگر آنکه زن
شوهر دیگري اختیار کند و با او آمیزش جنسی بعمل آورد و اگر شوهر دوم او را با رغبت و اختیار طلاق أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 4، ص: 202
داد وعده زن بسر رسید گناهی بر او و شوهر اول نیست که بعقد دائم یا بعقد منقطع بیکدیگر رجوع نمایند در صورتی که ظن قوي
و یا علم بآن داشته باشند که حقوقی را که خداوند بر ایشان واجب گردانید اداء خواهند نمود و این امور مذکور، از نکاح و طلاق و
رجوع حدود الهی است که بوسیله پیغمبر اکرم آنها را براي اشخاصی دانا بیان میکند تا با اشخاصی غیر دانا تعلیم داده شود تا
همگان باصول زناشوئی و احکام آن دانا گردند و علّت اینکه علماء و دانایان را نام برده این است که فقط علماء و دانشمندان
هستند که احکام خدا را فهمیده و بدان عمل میکنند و یا اینکه بخاطر احترام و توجه بعلماء و دانشمندان بوده که از آنان نام برده
صفحه 106 از 274
شده است چنانکه جبرئیل و میکائیل را از میثاق فرشتگان برگزیده و نام میبرند و گر نه احکام الهی بین عالم و جاهل مشترك است.
(226)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 202
پس سه بار ار داد مرد او را طلاق نیستش دیگر حلال او در وثاق
جز که آرد در نکاهش دیگري و آن کند جز او قبول شوهري
پس ز وي گیرد طلاق آنکه رواست گر بوي آرد رجوع او گر که خواست
اینست حدهاي خدا گر در گمان باشد این دارند برپا تا که آن
میدهد تفصیل حق بیانقطاع بهر آن قومیکه دارند اطلاع
(230)
، ص: 203
شأن نزول .... ص : 203
در سبب نزول این آیه مبارکه نوشتهاند زن رفاعۀ بن وهب بن عتیک نزد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد من زن
رفاعۀ بودم وي مرا سه بار طلاق داد سپس زن عبد الرحمن بن زبیر شدم و اضافه کرد که با عبد الرحمن خلوت نکرده است پیغمبر
تبسم کرد و فرمود بازگشت تو نزد رفاعۀ مادامیکه عبد الرحمن با تو جماع نکرده است مقدور نیست سپس این آیه نازل شد تفسیر
روض الجنان و مجمع البیان و ابو الفتوح و بیضاوي نیز این شأن نزول را نقل کردهاند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 203
قوله تعالی أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ حد- یعنی مرز بنظر راغب حد یعنی واسطه میان دو چیز که از اختلاط آندو جلو گیري میکند چنانکه
در آیه 187 سوره بقره میفرماید:
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها و از این ماده است:
محاده- یعنی دشمنی و مخالفت چنانکه در آیه 5 سوره مجادله میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ.
جدید- یعنی آهن و آهن را از آن جهت حدید گویند که منع و دفع کننده ، ص: 204
است چنانکه در آیه 25 سوره حدید میفرماید:
وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ و کلمه حدید بمعناي تیز و تند نیز میآید چنانکه در آیه 22 سوره ق میفرماید:
فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ و بهمین معنا است حداد چنانکه در آیه 19 سوره احزاب میفرماید:
فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَۀٍ حِدادٍ أَشِحَّۀً عَلَی الْخَیْرِ.
یعنی چون ترس برود با زبانهاي تیز بر شما تازند بجهت حرص بر مال.
صفحه 107 از 274
و این ماده در ضمن آیات قرآن در چهار معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی تیز بینی چنانکه در آیه 22 سوره ق مذکور شد. )
2) بمعنی آهن چنانکه در آیه 25 سوره حدید گذشت. )
3) بمعنی مخالفت چنانکه در آیه 5 سوره مجادله ذکر گردید. )
4) بمعنی حدود و احکام الهی چنانکه در آیه 187 سوره بقره قبلا نوشته شد. )
، ص: 205
[سوره البقرة ( 2): آیه 231 ] .... ص : 205
اشاره
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ
نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِ ذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَۀِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ
( اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 231
ترجمه شرح .... ص : 205
در این آیه شریفه خداوند متعال مردان را متوجه میسازد که در محیط زندگی سزاوار است نیکی و نیکوکاري فرمانروا باشد و هرگز
جایز نیست که آزردن و سخت گرفتن در این زندگی حکمفرما باشد و زن را نه بخاطر زندگی تازه بلکه براي طولانی کردن مدت
ناراحتی دوباره بخانه آورده و او را از اختیار شوهر تازه محروم نمائید چنانکه در جاهلیت زنان را طلاق داده و نزدیک بسر رسیدن
عدهشان رجوع نموده باز طلاق میدادند تا عده زنی که سه بار طلاق داده شده نزدیک بسه ماه گردد و بدین وسیله زیانی باو
برسانند خداوند متعال ، ص: 206
در این آیه کریمه آنها را از این عمل زشت نهی نموده و بیان میکند که هر کس چنین کند بر خود ستم کرده و شرف انسانی را
بهدر داده است لذا میفرماید:
موقعیکه زنان را طلاق دادید و بآخرین روزهاي عده خود رسیدند یا بخوشی و سازگاري و مطابق دستور الهی آنان را نگهدارید و
با آنها آشتی نموده و بخوبی زندگی را از سر بگیرید و یا بنحویکه آنها را رها سازید تا عده آنها پایان پذیرد یعنی چه در صورت
رجوع به همسر و چه در صورت جدائی باید جانب عدالت را رعایت نموده و از هر گونه اذیت و آزاري نسبت به همسران خویش
خودداري کنید و هرگز بخاطر زیان رساندن بآنان رجوع نکنید تا بواسطه طول دادن عدهاش بآنها ظلم و تعدي نمائید زیرا کسی که
بقصد اضرار و تجاوز بحقوق زن رجوع نماید بخود ستم کرده و خود را در معرض عذاب الهی قرار داده است بهوش باشید و
بکوشید که با این اعمال زشت خود آیات خدا را ببازي نگیرید زیرا تشریع وعده و رجوع بخاطر اصلاح و حسن تفاهم و رفع
اختلاف خانوادها است نه بخاطر اینکه افراد بدسرشت و ناپاك احکام الهی را سبک شمرده و از حکم طلاق و رجوع که بمنظور
اصلاح خانوادهها است سوء استفاده نموده و بازیچه امیال خود قرار دهند و چون ناموس خلقت و نظام تمدن جامعه و توالد و تناسل
روي میزان ازدواج قرار گرفته و موقعی این ازدواج منتج نتیجه سودمندي میگردد که زن و شوهر هر یک بوظیفه خود رفتار نموده
صفحه 108 از 274
و با میل و محبت با هم آمیزش نمایند و وقتی پاي ضدیت و خصومت بکار آید زندگی آنان تلخ و عیش آنها مکدر خواهد بود و
بخاطر بیاورید نعمت و بخشش خداوند را که بشما عطا فرموده و شما را بآنچه صلاح دنیا و آخرتتان در آن میباشد راهنمائی کرده
است و همچنین بخاطر بیاورید کتاب آسمانی و قرآن مجید و علم دانشی را که بوسیله پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بر شما
فرستاده و شما را با آن پند و اندرز میدهد و احکام طلاق و اقسام آن و همچنین حق رجوع ، ص:
207
همگی از نعمتهائی هستند که اگر بطریق صحیح مورد استفاده و عمل قرار گیرند موجب خوشبختی خانوادهها و اجتماع خواهد بود
در خاتمه خداوند متعال بخاطر دفاع از حقوق زن و جلوگیري از سوء استفاده از دستورات قرآن هشدار میدهد که از مخالفت و
نافرمانی خدا بترسید و بزنان خود ظلم نکنید و بدانید که خداوند از هر چیزي آگاه است و کارهاي شما و همه اسرار این جهان را
میداند.
(231)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 207
چون بدهید آنها را طلاق پس رسد مدت بآخر بینفاق
یا نگه داریدشان نیکو و خوب یا رها سازیدشان پاك از ذنوب
نه نگهدارید از وجه ضرر نکند این جز تنگ خلقی بد سیر
بر تعدي گز نگهداریدشان تا ز خوي بد بیازاریدشان
یا که مانند از معاش و از ولد و ز نشاط عشرت این ظلم است و بد
هر که این کرد او ستم بر خویش کرد تا چه حق با مرد ظلم اندیش کرد
گر کسی پاداش آن بیند یقین تا بمرگ او راست بر خود شور و شین
هم نگیرید آیت اللّه بهزو یاد انعامش کنید از عضو عضو
بعد نعمتها که داد او بیحساب نعمت دیگر فرستاد از کتاب
و آن شما را حکمت است و وعظ و پند از بد و نیک و پسند و ناپسند
تا بپرهیزید و دانید اینکه او بر همه چیز است دانا موبمو
(231)
، ص: 208
شأن نزول .... ص : 208
طبري صاحب جامع البیان مینویسد که اوائل امر مسلمانها موقعی که زنان خود را طلاق میدادند قبل از پایان عده مجددا رجوع
میکردند و این کار را بخاطر ایذاء و آزار آنها بدفعات انجام میدادند تا اینکه خداوند متعال این آیه را نازل کرده و آنها را از این
عمل زشت منع فرمودند:
و تفسیر کشف الاسرار نیز این شأن نزول را با مختصر تفاوتی در باره ثابت بن یسار انصاري نقل نموده است و همچنین در باره
صفحه 109 از 274
قسمت وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً از ابو الدردا روایت نمودهاند که مسلمین زنان خویش را طلاق میدادند و وقتی از آنها علت این
عمل را میپرسیدند میگفتند منظور از این عمل تفریح و شوخی است و سپس رجوع میکردند و باز طلاق میدادند تا اینکه این آیه
بمنظور تهدید و جلوگیري از اینگونه اعمال ناشایست نازل گردید و این مطلب از عبادة بن الصامت و همچنین از ابن عباس نیز نقل
گردیده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 208
، قوله تعالی فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ اجل- مدت معین، سر آمد چنانکه در آیه 282 سوره بقره میفرماید:
ص: 209
إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَ  می فَاکْتُبُوهُ و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی مرگ چنانکه در آیه 11 سوره منافقون میفرماید: )
وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها ( 2) بمعنی وقت و هنگام چنانکه در آیه 28 سوره قصص میفرماید:
أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ یعنی موسی گفت هر کدام از دو مدت معین را بپایان برسانم.
3) هلاکت و نابودي چنانکه در آیه 185 سوره اعراف میفرماید: )
وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ بمعنی عده نگاه داشتن زنان بعد از گرفتن طلاق چنانکه در آیه 2 سوره طلاق میفرماید:
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ ( 5) بمعنی عذاب چنانکه در آیه 4 سوره نوح میفرماید:
إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا یُؤَخَّرُ یعنی زمانی که عذاب خداوند نازل شود هیچ وقفه و تأخیري در آن پدید نمیآید.
، ص: 210
[سوره البقرة ( 2): آیه 232 ] .... ص : 210
اشاره
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُ لُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ
( بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکُمْ أَزْکی لَکُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ( 232
ترجمه و شرح .... ص : 210
در دوران جاهلیت زنان در زنجیر اسارت جاهلان بسر میبردند بدون اینکه اراده و فکر و میل آنان مورد توجه قرار بگیرد بلکه بدون
حساب تحت سلطه و تمایلات مردان بوالهوس بودند حتی در انتخاب همسر نیز خواستهها و تمایلات زنان بینتیجه بود اگر زنی از
همسرش جدا میشد ازدواج مجدد او بستگی باراده اولیاء و سایر افراد خانواده داشت لذا بعضی از مواقع مردان بعلّت خیالات واهی و
بخاطر منافع خود از ازدواج مجدد آنان جلوگیري میکردند این است خداوند متعال آنها را از این عمل منع کرده میفرماید:
و چون زنان را طلاق دادید و مدت عده آنها سر آمد و خواست که بشوهر اول خود بازگردد یا شوهر دیگر اختیار کند شما اي
صفحه 110 از 274
اولیاء زنان یا اي مردم ، ص: 211
شایسته نیست که ایشانرا منع کنید و بازدارید از اینکه آنها خود را بنکاح شوهرشان که آنان را طلاق دادهاند درآوردند چنانچه هر
دو رضایت داشته باشند و بطرز پسندیده و مشروعی تراضی طرفین حاصل شده باشد توضیح اینکه اگر بعلت اختلاف عقائد و سلیقه
در برخی از مسائل زندگی بین زن و شوهر کدورتی حاصل شد که منجر بطلاق گشت موقعیکه عده زن بپایان رسید اگر این
اختلاف برطرف شد و زن و شوهر مجددا تمایل داشته باشند که باهم زندگی کنند در این صورت دیگران نباید از این ازدواج
مخالفت بعمل آورند بلکه تا ممکن است باید بکوشند تا این سوء تفاهم برطرف گردد و این دستوري است که فقط افرادي از شما
که بخدا و روز واپسین ایمان دارند از آن پند میگیرند و بآن عمل میکنند یعنی کسانی از این اوامر و نواهی تحت تأثیر قرار
میگیرند که بخداوند متعال و بروز بازپسین ایمان داشته باشند زیرا تا انسان در سایه خدا پرستی از خود پرستی رهائی نیابد هرگز
نمیتواند از انحرافات و تمایلات نفسانی خلاص گردد و این قانون ازدواج که اساس زندگانی و امور اجتماعی و اصلاح خانوادگی
و تناسل شما منوط بآن است اگر مراعات شود براي نمو خانوادههاي شما مؤثرتر و پاکیزهتر است از اینکه زنان را از شوهر کردن
منع نمائید بلکه بمنظور تقویت روابط زن و شوهر و حفظ عفت زنان بهتر است ترتیبی داده شود تا زنان با شوهران سابق خود
ازدواج کنند تا از این راه هم اتحاد خانوادگی حاصل گشته و هم زنان از شوهر کردن زیاد در امان باشند و خدا اصلاح کار دنیا و
آخرت شما را میداند و شما صلاح خودتان را نمیدانید مگر آنچه را که خدا بشما بیاموزد زیرا خداوند صاحب این شریعت است
( طبیعت و مصلحت آفریدگان خویش را بهتر میداند. ( 232
، ص: 212
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 212
چون رها کردید زنها را و گشت مدت آخر یعنی آن مدت گذشت
بازشان باید ندارید از نکاح بس بود دور این چنین منع از فلاح
یعنی ار خواهند زوج دیگري گر بود زان پستتر یا برتري
هر دو هم با یکدیگر راضی شوند فارغ از اندیشه مافی شوند
منع ایشان است در دین ناپسند زان رسد بر جان و بر ایمان گزند
این است پند حق بر او کو مؤمن است بر خدا و روز آخر موقن است
این بود از کی و اطهر بر شما که نمیدانید و میداند خدا
آگهست از کنه اسرار وجود کان تخالف وین تخالط از چه بود
(232)
شأن نزول .... ص : 212
قتاد و حسن و جماعتی از مفسرین گفتهاند این آیه در باره معقل بن یسار نازل گردیده که خواهر خویش جملاء را از اینکه بخانه
شوهر خود عاصم بن عدي برگردد منع میکرد زیرا معقل از این خشمناك بود که چرا عاصم خواهرش را بدون جهت طلاق داده و
در ایام عده هم باو مراجعه نکرده است سپس این آیه ، ص: 213
صفحه 111 از 274
نازل شد ولی بنا بگفته سدي این آیه در باره جابر بن عبد اللّه انصاري نازل گردیده که دختر عموي خود را از رجوع بخانه شوهر
منع کرده بود.
مجمع البیان و ابو الفتوح نیز این موضوع را نقل کرده اما برخی از مفسرین نوشتهاند: که این آیه در باره مردانی نازل گردیده که
زنانشان را طلاق میدادند زیرا خطاب در این آیه بشوهران است نه به معقل و جابر.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 213
قوله تعالی فَلا تَعْضُلُوهُنَّ عضل- یعنی بفشار گذاشتن- مانع شدن چنانکه در آیه 19 سوره نساء میفرماید:
لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ از این ماده است:
معضل و جمعش معضلات یعنی مسائل مشکل و درهم پیچیده که حل آنها دشوار باشد.
عضلۀ- یعنی گوشت سفت و درهم پیچیده.
، ص: 214
[سوره البقرة ( 2): آیه 233 ] .... ص : 214
اشاره
وَ الْوالِداتُ یُرْضِ عْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَۀَ وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ
إِلاَّ وُسْعَها لا تُ َ ض ارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ
عَلَیْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
(233)
ترجمه و شرح .... ص : 214
خداوند متعال در این آیه شریفه وظیفه مادرانی که طلاق گرفتهاند در مقابل کودکان شیر خوار خود بیان فرموده و بدستورات
مختلفی در باره مسأله شیر ، ص: 215
دادن نوزادان و حقوق گوناگونی که مادر و فرزند و پدر دارند اشاره نموده و میفرماید:
مادران بایستی اطفال شیر خوار خود را دو سال کامل بدون سهل انگاري شیر بدهند و چون مدت شیر دادن به طفل لازم نیست که
حتما دو سال باشد لذا میفرماید:
این دو سال براي کسی است که بخواهد دوران شیر خوارگی کودك را باتمام برساند ولی مادران میتوانند با در نظر گرفتن وضع
نوزاد و رعایت سلامت او این مدت را تقلیل داده و کمتر از 24 ماه باو شیر بدهند زیرا در آیه پانزده سوره احقاف میفرماید:
وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَ هْراً یعنی دوران بارداري و از شیر گرفتنش سی ماه است و چون دوران بارداري زنهاي حامله بطور معمول
نه ماه است لذا مدت شیر دادن باطفال معمولا بیست و یک ماه خواهد بود که مادران باید در این مدت شیر خوارگان را در آغوش
صفحه 112 از 274
خود پرورش داده و از آنان نگهداري کنند و این حق مادران که آن را اصطلاحا حق حضانت مینامند حقی است که بر حسب
فطرت و نظر بعلاقه و محبت مادري بوجود آمده است امّا رعایت این حق براي مادر اجباري و الزامی نیست زیرا مادر میتواند شیر
دادن بچه را بدیگري واگذار نماید ولی اگر شیر دهندهاي جز او نباشد یا شیر خواره از پستان دیگري شیر نیاشامد یا اینکه جز شیر
مادر بکودك سازگار نباشد در اینصورت شیر دادن مادر و رعایت آن الزامی خواهد بود و بر کسی که نوزاد مال اوست و فرزند
براي او متولد شده (پدر) لازم است خوراك و پوشاك زنان شیر دهنده را بقدر میسور و امکان یا از راه عدل و انصاف در مدت
شیر دادن ، ص: 216
حتی اگر طلاق گرفته باشد عهدهدار گردد البته نفقه و کسوة زنانی که طلاق نگرفتهاند بسبب شیر دادن واجب نمیشود بلکه وجوب
نفقه و کسوه آنان بسبب زوجیت است و فقط زن میتواند اجرت و قیمت دو سال شیر دادن را طلب نماید و چنانچه زیادتر از دو سال
شیر داد اجرتی طلبکار نیست و چون احکام اسلام بر پایه سهولت و سادگی نهاده شده و براي هیچکس وظیفهاي بیش از حد
توانائی در نظر گرفته نشده لذا براي توضیح بیشتري میفرماید:
هیچکس موظف و مکلف به بیش از مقدار توانائی خود نمیشود نه مادر طفل بسبب فرزندش ضرر زده شود و نه پدر بسبب طفل
مورد آزار و زیان واقع گردد یعنی مرد نباید از احساسات و عواطف مادر سوء استفاده نموده و او را بحال خود بگذارد باین خیال
که وي ناچار بر حسب غریزه بکودك خود شیر خواهد داد و نه زن کودك را دستاویز قرار داده و با تکالیف سنگین زحمت مرد را
فراهم آورد و هیچکدام نباید حق دیگري را نادیده گرفته و بسبب فرزندشان بیکدیگر زیان برسانند و یا بتفسیر دیگر نه مادري
بخاطر غیظ و غضبی که بپدر دارد حق ضرر زدن بکودك را دارد و نه پدر بدینمعنی پدران نباید حق حضانت مادران را با گرفتن
کودکانشان پایمال کرده و آنان را از نگهداري و شیر دادن به بچه محروم نمایند و نه مادر از شیر دادن بکودك خودداري کرده و
از این راه ضرر و زیانی بفرزند خویش برساند زیرا مادر بفرزند خود از بیگانه مهربانتر است سپس میفرماید: و بر وارث نیز همین
احکام واجب است یعنی اگر پدر کودك بمیرد در آن صورت بر ورثه لازم است که هزینه مادر و فرزند را تأمین نموده و ضرر و
زیان را ترك کنند و چون اختیار از شیر بازداشتن کودك بپدر و مادر واگذار گردیده است لذا میفرماید:
اگر پدر و مادر خواستند فرزند را پیش از دو سال با رضایت یکدیگر و ، ص: 217
مشورت از شیر بازگیرند گناهی بر آنها نیست زیرا در صورت تراضی و مشاوره منجر بزیان و ضرر کودك نخواهد بود گر چه مادر
مجبور نیست نوزاد را شیر دهد لذا هر وقت بخواهد میتواند از آن خودداري نماید و اگر بواسطه عدم توانائی یا پیشآمد مانعی یا
عدم موافقت مادر خواستید براي شیر دادن فرزندانتان دایهاي بگیرید گناهی بر شما نیست و اگر بخوبی و خوشی و بنحو متعارف
اجرت و مزد او را که قرار گذاردهاید تسلیم و تأدیه نمائید تا ضامن آن باشد که نیکخواه طفل بماند و از او چنانکه باید پرستاري
کند و یا بتفسیر دیگر بشرطی میتوانید دایه بگیرید که حق گذشته مادر را بطور شایسته بپردازید یعنی انتخاب زن دیگر بجاي مادر
براي شیر دادن کودك پس از تراضی طرفین بلا مانع است بشرط اینکه این امر موجب نشود که حقوق مادر نسبت بگذشته از بین
برود بلکه باید اجرت او نسبت بمدتیکه شیر داده است طبق عرف و عادت و بنحو پسندیدهاي پرداخت گردد و چون انسانها در پرتو
فضل و تقوي داراي زندگی سعادتمندانه خواهد بود و نظام خانواده نیز رابطه مستقیم با پرهیزکاري دارد لذا میفرماید:
از نافرمانی خدا و عذاب او بپرهیزید و از حدود احکام او تجاوز نکنید و بدانید که خدا بآنچه انجام میدهید بینا است و چیزي بر او
مخفی و پوشیده نیست و همیشه مراقب اعمال شما است.
(233)
، ص: 218
صفحه 113 از 274
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 218
مادران باید که میبدهند شیر تا دو سال اولاد خود را ناگزیر
کامل آمد این رضاعت تا دو سال گر همی خواهید یابد کان کمال
هست بر مولود له یعنی پدر رزق و پوشش مادران را خوبتر
این است حکم مادري کو را طلاق داده باشد مرد و هست اندر وثاق
بهر آنکه شیر بدهد بر ولد حق دیگر نیست او را در سند
رزق و پوشش تا دهد بر طفل شیر شایدش مرد ار غنی است ار فقیر
نفقه هم بر قدر معروف است و بس نی بقدر آنکه زن دارد هوس
نیست تکلیفی روا از هیچ رو بر کسی الا بقدر وسع او
نی رسانید ار پناهید و پدر مادري را بهر فرزندش ضرر
نیست هم بر مادري کز غیط آب ترك فرزندي کند گیرد غضب
تا زیانی وارد آید بر رضیع از پدر و از مادر این باشد شنیع
هست بر میراث بر مانند آن کز بمیرد آن صبی بر ناگهان
یعنی آن مالی که بر وي راجع است میرسد بر والدین این شایع است
همچنان کز والدینش میرسید نفقه بهر رشد هر دم بر مزید
بعد از آن هر کس بر آن طفل اقربست آنکه ذي حقتر هم اولی و انسب است
یعنی ار او را نباشد والدین وارث است آنکس که هست اقرب بعین
پس اگر خواهند گیرندش ز شیر زودتر از حد خود یا آنکه دیر
مشورت آن هر دو بر احسان کنند بر رضاي یکدگر تا آن کنند
، ص: 219
نیستشان گر بر فصال آن مه صلاح نیست ایشان را بتأخیرش جناح
ور که میخواهید غیر از مادرش شیر بدهد آن ولد را یکسرش
بر شما نبود گناهی اندر این مانع امّ هر چه باشد بالیقین
چونکه بسپارید بر حکم وجوب حق استرضاع را آرید خوب
می به پرهیزید و دانید اینکه حق هست بینا بر فعال ما خلق
هر عمل که میکنید و ناگزیر هست حق بر جزء و بر کلش بصیر
(233)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 219
قوله تعالی وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ رضع- و رضاعۀ یعنی شیر خوردن چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
و از این ماده است:
صفحه 114 از 274
ارضاع- یعنی شیر دادن چنانکه در آیه 7 سوره قصص میفرماید:
وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ مرضعۀ- یعنی شیرده چنانکه در آیه 2 سوره حج میفرماید:
تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَۀٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ
و جمعش مراضع است چنانکه در آیه 12 سوره قصص میفرماید:
وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ استرضاع- طلب مرضعه کردن چنانکه در آیه مورد بحث ذکر گردید
، ص: 220
[سوره البقرة ( 2): آیه 234 ] .... ص : 220
اشاره
وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ
( بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 234
ترجمه شرح .... ص : 220
پیمان زناشوئی موجب این میشود که زن در اختیار مرد قرار میگیرد و در نتیجه این عقد و پیمان تکالیفی براي طرفین مقرر
میگردد که هر یک از زن و شوهر وظیفه دارند آن را رعایت نمایند و یکی از وظائف زن این است که در صورت پیش آمد
ناگوار براي شوهر او نیز خود را در غم شوهرش شریک بداند همچنانکه در خوشیها شریک او بوده است لذا زن بایستی پس از
مرگ شوهر مدتی را بپاس احترام وي بسوگواري و تأثر خاطر بگذارند لیکن قبائل مختلف و طوائف بشر در حفظ حریم شوهر راه
افراط را پیش گرفته و موجب آزار زنان شوهر مرده میشدند حتی گاهی چنان افراط میکردند که عملا زنان را در بنبست عجیبی
قرار میدادند بعنوان نمونه برخی از طوایف پس از مرگ شوهر زن را براي همیشه از ازدواج مجدد محروم میکردند. أنوار العرفان
فی ص: 221
بعضی دیگر از طوایف زن شوهر مرده را موظف میکردند مدتی کنار قبر شوهر زیر خیمه سیاه با لباسهاي کهنه بدون آرایش و
زیور شب و روز خود را بگذرانند و حتی بعضی از قبائل پس از مرگ شوهر او را با مرد دفن میکردند یا بدن زن را آتش میزدند
ولی اسلام حفظ حریم شوهر را محترم شمرده منتهی راه افراط و تفریط را باطل دانسته و اصل حفظ حریم زوجیت را امضاء نموده و
و مقرر فرموده است که زن بمنظور وفاداري بشوهر خود وظیفه دارد چهار ماه و ده روز پس از فوت شوهرش در عده بگذراند و از
حضور در بعضی از اجتماعات خودداري نماید لذا میفرماید:
و مردانیکه از شما میمیرند و زنانی باقی میگذارند باید آن زنان چهار ماه و ده روز عده نگهداشته و انتظار بکشند و از شوهر کردن
و زینت نمودن خودداري نمایند خواه کبیره باشند یا صغیره قاعد بشوند یا یائسه باشند مدخوله باشند یا غیر مدخوله بیبی باشند یا
کنیز بعقد دائم باشند یا غیر دائم شوهرشان آزاد باشد یا غلام و اگر حامله باشند عده آنها بنا بقول اکثر فقهاء ابعد الاجلین است
یعنی اگر پیش از چهار ماه و ده روز وضع حمل کردند باید تا چهار ماه و ده روز موقع آگاه شدن بمرگ شوهرش عده نگهدارند و
در اثناي این مدت شوهر اختیار نکنند و آغاز عده از موقعی است که خبر مرگ شوهر بزن برسد هر چند پس از ماهها باشد و این
صفحه 115 از 274
خود میرساند که تشریع این حکم قبل از هر چیز بخاطر حفظ حریم زوجیت است اگر چه موضوع حامله بودن زن نیز مسلما مورد
نظر بوده است و پس از پایان این مدت چنانچه کاري بدرستی و نیکی در مورد خود انجام دهند و خود را بطریق مشروع بیارایند و
به خواستگاران بنمایانند و با مرد دلخواه خود ازدواج کنند بر شما گناهی نیست و بستگان و خویشان شوهر نمیتوانند او را از أنوار
العرفان فی ص: 222
ازدواج ممانعت نمایند زیرا ازدواج پس از پایان عده کاري بر وفق فطرت است و عادت کهنه خود خواهی بیهوده سد راه او
نمیشود و زن جز ضمیر خویش و ترس از خدا مراقبی ندارد و خداوند بآنچه شما میکنید دانا و آگاه است و همه را بجزاي اعمال
خود میرساند.
(234)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 222
آنکسانیکه بمیرند از شما جفتها مانند از ایشان بجا
چار مه دارند و ده روز از قرار بر نفوس خود به نیکی انتظار
شد چو مدت نیست جرمی بی ز طول شوهر دیگر نمایند ار قبول
این علامتهاي حق در ره بود حق بر آنچه میکنید آگه بود
(234)
، ص: 223
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 223
قوله تعالی وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ فوت- از دست دادن، از دست رفتن بعقیده راغب فوت یعنی دور شدن چیزي است که درك آن
ناممکن باشد چنانکه در آیه 51 سوره سباء میفرماید:
وَ لَوْ تَري إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِ ذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ یعنی ایکاش به بینی آنگاه که بفزع (مرگ) افتادند و فوت گرفتاري نیست و
گرفته شدند از مکان نزدیک یعنی: آنگاه قدرت کنار شدن از عذاب و گرفتاري را ندارند.
و از این ماده است:
تفاوت- یعنی تباعد دو چیز و از دست دادن همدیگر است گوئیا صفتی از دست برود و صفتی دیگر جاي او را بگیرد چنانکه در
آیه 3 سوره ملک میفرماید:
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَري فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَ َ ص رَ هَلْ تَري مِنْ فُطُورٍ در خلق خدا تفاوت نیست یعنی
موجودات عالم هیچ یک آندیگري را فوت نمیکند و از دست نمیدهد.
، ص: 224
[سوره البقرة ( 2): آیه 235 ] .... ص : 224
صفحه 116 از 274
اشاره
وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْ تُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَۀِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِ  را إِلَّا أَنْ
تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ
( غَفُورٌ حَلِیمٌ ( 235
ترجمه و شرح .... ص : 224
خداوند متعال در این آیه مبارکه حکم خواستگاري از زنان شوهر مرده را بیان کرده میفرماید:
بر شما گناهی نیست تلویحا و با اشاره از زنانی که شوهرشان مردهاند خواستاري کنید و یا این اندیشه را در دل داشته باشید بدون
اینکه آن را اظهار نمائید مثلا بآنها بگوئید میل دارم زنی بگیرم که مانند شما داراي صفاتی چنین و چنان باشد و صفاتی که در آن
زن است ذکر کنید بدون اینکه تصریحی بنکاح و ازدواج کرده باشید زیرا زن در عده زیر نفوذ یادگاریهائی است که هنوز نمرده و
با احساسات خانواده مرده نیز شریک است لذا صلاح نیست با وي صراحتا در باره زندگانی و زناشوئی جدید سخن گفته شود اما
خواستگاري زنان بتعریض و از روي کنایه بوده گناهی ندارد و همچنین داشتن میل نهانی براي ازدواج با آنان پس از پایان عده
جایز است و این دستور هم عادلانه و هم کاملا آمیخته با حفظ ، ص: 225
احترام طرفین میباشد سپس میفرماید:
خداوند میدانست که شما در دل بیاد آنها هستید و راغب بنکاح آنان میباشید و بر پنهان نمودن آن صبر و شکیبائی ندارید و
میترسید دیگري بنکاح آن زن بر شما سبقت بگیرد و خداوند متعال با خواستههاي طبیعی و معقول شما مخالفت نمیکند ولی با آنها
وعده ملاقات پنهانی براي زناشوئی نگذارید مگر اینکه بطور پسندیده و بنحو کنایه اظهار نمائید یعنی آنچه بین مردم مهذب و
شایسته است و شرعا مجاز میباشد و از آن نهی نشده است با آنها گفتگو کنید ولی وعده سري گذاشتن براي زناشوئی پیش از آنکه
وقت آن برسد ممنوع است.
(235)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 225
نیست جرمی با کنایت گر شما گفتگو باهم کنید از خطبها
یا که اندر نفس خود پنهان کنید تا به پنهان خطبه نسوان کنید
حق تعالی آگه است از رازها زود یا آرید زان دمسازها
وعده در سرّ با ایشان خطا است کان بسی اقرب بفحشاء و افتراء است
جز که گوئید آنچه معروف است و خوش ز استماعش روي کس نبود ترش
آنچه یعنی قابل تشکیک نیست بر غلط یا تهمتی نزدیک نیست
(235)
، ص: 226
صفحه 117 از 274
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 226
قوله تعالی مِنْ خِطْبَۀِ النِّساءِ خطب- بر وزن فلس رو برو سخن گفتن، منظور، مقصود چنانکه در آیه 95 سوره طه میفرماید:
قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِرِيُّ یعنی اي سامري منظور تو از این عمل چه بود.
و از این ماده است:
خطبۀ- بکسر اول یعنی خواستاري چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
خطبه- بضم اول یعنی با مردم سخن گفتن توأم با موعظه.
خطیب- یعنی خطبه خوان مخاطب آنکه طرف خطاب قرار گیرد چنانکه در آیه 63 سوره فرقان میفرماید:
وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً یعنی هرگاه نادانان آنها را مخاطب سازند گویند سلامتی باد شما را.
و کلمه مخاطبه چون با فی متعدي شود معنی مراجعه میدهد چنانکه در آیه 17 سوره مؤمنون میفرماید:
وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ یعنی در باره ظالمان بمن مراجعه مکن و برگشتن عذاب را مخواه.
، ص: 227
[سوره البقرة ( 2): آیه 235 ] .... ص : 227
اشاره
وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْ تُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَۀِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِ  را إِلَّا أَنْ
تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ
( غَفُورٌ حَلِیمٌ ( 235
ترجمه و شرح .... ص : 227
خداوند متعال در این آیه شریفه براي آنکه سختی کار روشنتر شود میفرماید:
و در اثناء عده بعقد نکاح قصد نکنید تا عده مکتوب آنها بسر آید در غیر اینصورت طرفین شایسته کیفر میباشند زیرا که حریم را
شکسته و بآن اهانت کردهاند و لذا ازدواج آنان باطل میباشد و بدانید که خداوند بآنچه در ضمایر و درون شما میگذرد دانا است
پس از مخالفت او در نهان و آشکار بترسید ولی براي اینکه کسانیکه احیانا مرتکب خلافی شدهاند بکلی از رحمت الهی مأیوس
نباشند میفرماید:
و بدانید که خداوند آمرزنده گناهان است و در عقوبت مستحقان عقاب تعجیل نمیکند تا مگر بنده بزهکار توبه کرده و دوباره
بسوي وي بازگردد.
(236)
، ص: 228
صفحه 118 از 274
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 228
عزم جایز نیست بر عقد نکاح در زمان عده کان نبود مباح
تا رسد از بهر آن زن نامهاش پاك گردد از مکاره جامعهاش
میبدانید اینکه میداند خدا مر شما را چیست تا در نفسها
پس بترسید و بدانید آشکار کوست آمرزنده و هم بردبار
آنکه باشد مستحق صد عقاب بخشد از حلمش نگیرد بر شتاب
تا بحق برگردد و نیکو شود ترك غیر او کند با او شود
(236)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 228
قوله تعالی أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ حلم- یعنی بردباري، ضبط نفس قاموس آن را بردباري و عقل گرفته است چنانکه در آیه 101 سوره
صافات میفرماید: فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ.
از این ماده است:
حلم- بضم اول و دوم یعنی زمان بلوغ چنانکه در آیه 59 سوره نور میفرماید: ، ص: 229
وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا:
راغب حلم را در این آیه شریفه از حلم بکسر اول گرفته و گفته است بلوغ حلم رسیدن بحالی است که میتواند حلم و بردباري
داشته باشد چنانکه در آیه 32 سوره طور میفرماید:
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ:
ممکن است احلام جمع حلم بمعنی بردباري و یا جمع حلم بمعنی خواب باشد.
حلیم- یعنی بردبار و این کلمه از اسماء حسنی و صیغه مبالغه است و معنی آن بعقیده طبرسی در باره خدا مهلت دهنده است چنانکه
در آیه 225 سوره بقره میفرماید:
وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ و کلمه حلیم مجموعا 15 بار در ضمن آیات قرآن آمده که یازده بار آن در باره خدا و چهار بار آن در باره
ابراهیم، اسماعیل و شعیب میباشد چنانکه در آیه 114 سوره توبه و 87 سوره هود میفرماید:
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ- إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ:
، ص: 230
[سوره البقرة ( 2): آیه 236 ] .... ص : 230
اشاره
لا جُناحَ عَلَیْکُ مْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُ وا لَهُنَّ فَرِی َ ض ۀً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً
صفحه 119 از 274
( بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی الْمُحْسِنِینَ ( 236
ترجمه و شرح .... ص : 230
خداوند متعال در این آیه شریفه حکم طلاق زنی را که شوهرش با وي همبستر نشده بیان کرده و میفرماید:
اگر زنان خود را قبل از آمیزش جنسی و تعیین مهر و کابین طلاق بدهید گناه و وبالی بر شما نیست و پرداخت مهر یا مهر المثل بر
عهده شما نخواهد بود و اگر چنین کاري انجام گرفت باید آنها را با هدیهاي مناسب بهرهمند سازید یعنی از مال خودتان لباس و
لحاف و اثاث خانه یا مبلغی پول بآنها عطا نمائید تا خرسند گردند و لیکن این متاع و هدیه منوط بحالت مالی شوهر است بر مرد
توانا باندازه توانائیش و بر مرد فقیر باندازه خودش هدیهاي شایسته و منال حال طرفین است که باید آن را بپردازد و این متعه دادن
بچنین زنانی که اثر قابل ملاحظهاي در جلوگیري از حسّ انتقامجوئی که در اثر گسستن پیوند زناشوئی در زمان مطلقه پیدا میشود
دارد به نیکوکاران الزامی است که باید بآن عمل نمایند و اگر کسی باین واجب عمل نکند علاوه بر گناه ترك واجب در زمره
احسان کنندگان نیز نخواهد بود و اجراي این حکم ، ص: 231
بر همه کس واجب است و اختصاص نیکوکاران و محسنین از نظر شرافت و احترام آنها است.
از این آیه مبارکه دو موضوع نیز بخوبی استفاده میشود یکی آنکه در ازدواج دائم تعیین مهر قبلا ضرورت ندارد و دیگري آنکه اگر
قبل از تعیین مهر و آمیزش جنسی طلاق صورت گیرد مهر واجب نخواهد بود و فقط هدیهاي باید بزن بدهد.
(237)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 231
نیست جرمی در طلاق از بهر کس گر دهند ازواج را ناکرده مس
یا که دارید آنچه عین فرض بود بر شما از مهر نسوان قرض بود
بهره ور سازیدشان از مال خود موسع و مقتر بقدر حال خود
از متاعی کان بود معروف و حق واجب آمد محسنانرا این نسق
چیست معروف آنکه بر اجحاف نیست اندر او تقتیر یا اسراف نیست
(237)
، ص: 232
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 232
قوله تعالی أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَۀً فرض- یعنی قطع، تعیین، واجب چنانکه در آیه 1 سوره نور میفرماید:
سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْ ناها مجمع البیان مینویسد: فرق میان فرض و واجب این است: فرض با جعل جاعل است که آن را واجب کند
ولی واجب شاید بدون جعل باشد مثل وجوب شکر منعم علی هذا نسبتشان عموم و خصوص مطلق است ولی راغب میگوید
ایجاب باعتبار وقوع و ثبوت حکم و فرض باعتبار تعیین آن گفته میشود:
صفحه 120 از 274
و از این ماده است:
فریضۀ- یعنی عمل واجب از جانب خدا، مهر و کابین زن چنانکه در آیه 24 سوره نساء میفرماید:
وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَۀِ مفروض یعنی واجب شده چنانکه در آیه 118 سوره نساء میفرماید:
لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِیباً مَفْرُوضاً و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی واجب چنانکه در آیه 197 سوره بقره میفرماید: )
فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ یعنی فمن اوجب فیهن الحج ، ص: 233
2) بمعنی روشنگري چنانکه در آیه 2 سوره تحریم میفرماید: )
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّۀَ أَیْمانِکُمْ یعنی خداوند شما را روشنگري فرمود که تا سوگندها و پیمانهاي خود را بکفاره بگشائید.
3) بمعنی حلال گردانیدن چنانکه در آیه 38 سوره احزاب میفرماید: )
ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ یعنی فیما احل اللّه له ( 4) بمعنی فرو فرستادن چنانکه در آیه 85 سوره قصص میفرماید:
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلی مَعادٍ یعنی ان الذي انزل علیک القرآن ( 5) بمعنی خود وضع قانون چنانکه در آیه 11
سوره نساء میفرماید:
أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَۀً مِنَ اللَّهِ.
یعنی شما نمیدانید که در ارث بردن چه کسی شایسته و نزدیکتر است لذا بحکم و قانون موضوعه الهی عمل نمائید.
، ص: 234
[سوره البقرة ( 2): آیه 237 ] .... ص : 234
اشاره
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْ تُمْ لَهُنَّ فَرِی َ ض ۀً فَنِصْفُ ما فَرَضْ تُمْ إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِي بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَ أَنْ
( تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوي وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 237
ترجمه و شرح .... ص : 234
خداوند متعال در این آیه کریمه حکم طلاق زنانی را که شوهر قبل از دخول آنها را طلاق میدهد ولی قبلا براي آنها مهري تعیین
نموده بیان کرده و میفرماید:
و اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی و مقاربت با آنها طلاق دهید در حالی که قبلا براي آنها صداق و مهر تعیین کردهاید در این
صورت براي شما لازم است که پس از طلاق نصف آنچه را که تعیین نمودهاید بپردازید مگر آنکه زنان مطلقه غیر مدخوله
بشوهرهایشان به بخشند و آن را از شوهرانشان مطالبه نکنند در اینصورت چیزي بر شوهر واجب نخواهد بود و این در صورتی است
که زنان مطلقه بالغه و رشیده باشند و راه را از چاه بشناسند و اگر صغیر و سفیه هستند ولی آنها که بمذهب ما پدر یا جد میباشند و
گره ازدواج بدست اوست آن نصف را به بخشند و از مرد ، ص: 235
مطالبه نکنند و با توجه بمنافع زوجه تصمیم بگیرند و اگر شما شوهران گذشت کنید و همه مهر را بآنان بپردازید در صورتی که
صفحه 121 از 274
پرداخت نصف مهر بر شما واجب بود به پرهیزکاري نزدیکتر است زیرا روابط مبتنی بر فضیلت و خیر خواهی را فراموش نکردهاید
سپس میفرماید.
اي زنان مطلقه و اي سرپرست آنان و اي شوهران گذشت و نیکوکاري را در میان خویش فراموش نکنید و عواطف متبادله را حفظ
نمائید که خداوند بآنچه انجام میدهید بینا است و آنچه زن و شوهر بیکدیگر احسان کنند در پیشگاه خدا بیاجر نخواهد بود.
(238)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 235
ور که بدهید ایشان را طلاق پیشتر از دخل نزد اتفاق
بر شما از حقشان بود آنچه فرض کرد میباید ادا مانند قرض
نصف آنچه بر شما آن فرض بود جز که بخشد آن بچاره یا ز جود
واگذارد یعنی آن را ذي حقش تا نکاهد از رواج و رونقش
مهر خود را بهر نفعی واگذاشت که امیدي هیچ از آن شوهر نداشت
واگذارد تا هم او را شوهرش که بدست اوست عقد و منظرش
ور که از وي بگذرند آن انسب است هم بدانش هم به تقوي اقرب است
هم فرامش تا نباشد فضلها در میانتان وان بها و فضلها
مینمائید آنچه از برنا و پیر حق بر اعمال شما باشد بصیر
(238)
، ص: 236
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 236
قوله تعالی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ عقد- یعنی بستن، گره زدن، پیمان بنظر راغب عقد جمع کردن اطراف شیء است و در اجسام صلبه
بکار برده میشود مثل بستن ریسمان و در معانی نیز بطور استعاره استعمال میشود مانند عقد بیع و عهد و غیره چنانکه در آیه 235
سوره بقره میفرماید:
وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ و جمعش عقود است چنانکه در آیه 1 سوره مائده میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و از این ماده است:
28 سوره طه میفرماید: - عقدة یعنی گره، پیچ و چنانکه در آیه 25
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَ دْرِي وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی و جمعش عقد بر وزن صرد است چنانکه در آیه 4 سوره فلق
میفرماید:
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ یعنی پناه میبرم از شر دمندگان در گرهها.
، ص: 237
صفحه 122 از 274
[سوره البقرة ( 2): آیه 238 ] .... ص : 237
اشاره
( حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ ( 238
ترجمه و شرح .... ص : 237
هنوز احکام عده و طلاق تمام نشده خداوند متعال به پاسداري و نگاهداري از نماز را در حال آرامش و خوف فرمان داده و هرگز
سهل انگاري را در انجام آنها شایسته نمیداند و این انتقال بنماز در اثناي احکام طلاق بنظر شگفت انگیز میرسد لیکن بعضی از
مفسرین نوشتهاند: چون در آیه پیش از این دستور دادند که احسان و گذشت را نسبت بیکدیگر فراموش نکنید لذا در این دو آیه بر
اهمیت نماز اشاره کرده و میفرماید:
گر چه گذشت و احسان خوب است لیکن بهتر از همه اعمال محافظت و نگهداري از نماز است زیرا نماز موجب تصفیه روح و
صفا یافتن دل از کدوراتی است که در امور زندگی و روحی پیدا میشود بخصوص نماز وسطی که نماز میانه است اینک دستور
میدهد در انجام همه نمازها خصوصا نماز وسطی را که فضیلت آن از همه نمازها بیشتر است مراقبت و محافظت نمائید زیرا در پرتو
نماز انسان بهتر میتواند خود را از گناهان حفظ نماید و از روي خضوع و اطاعت بدون ریاء و خودنمائی در مقام دعا و طاعت
( برآئید و توجه قلبی و باطنی را هنگام نماز فراموش نکنید. ( 239
، ص: 238
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 238
حفظ باید کرد آداب نماز خاصه وسطی را که دارد امتیاز
هم بپا باشید حق را قانتین ایستید اعنی بفرمانش چنین
(239)
شأن نزول .... ص : 238
از زید بن ثابت روایت کردهاند که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نماز ظهر را در گرماي شدید نیز در مسجد میخواند و این امر
براي اصحاب خیلی سخت بود و پشت سر پیغمبر یک یا دو صف بیشتر بسته نمیشد و مردم سرگرم تجارت و کارهاي خویش
میبودند پیغمبر فرمود در صدد هستم خانه کسانی را که بنماز حاضر نمیشوند بسوزانم در این موقع این آیه نازل شد مجمع البیان و
طبري و ابو الفتوح نیز این شأن نزول را نقل کردهاند.
، ص: 239
صفحه 123 از 274
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 239
قوله تعالی حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ حفظ- یعنی نگاهداري و مراقبت چنانکه در آیه 11 سوره رعد میفرماید:
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ و از این ماده است:
حافظ- یعنی نگهبان و مراقب چنانکه در آیه 4 سوره طارق میفرماید:
إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ حفیظ- بمعنی حافظ و مبالغه است چنانکه در آیه 57 سوره هود میفرماید إِنَّ رَبِّی عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ
حفظه جمع حافظ یعنی نگهبان و مراقبان چنانکه در آیه 61 سوره انعام میفرماید:
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَ ۀً حَتَّی إِذا جاءَ أَحَ دَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ و در ضمن آیات قرآن به
معانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی دانستن چنانکه در آیه 44 سوره مائده میفرماید: )
بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ ، ص: 240
2) بمعنی پاکدامنی و خود نگهداري چنانکه در آیه 34 سوره نساء میفرماید: )
فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ ( 3) بمعنی محافظت چنانکه در آیه 9 سوره حجر میفرماید:
وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ ( 4) بمعنی شفقت و مهربانی چنانکه در آیه 12 سوره یوسف میفرماید:
أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ برادران یوسف به یعقوب گفتند فردا یوسف را با ما بصحرا بفرست که در چمن و
مراتع بگردیم و بازي کنیم و البته ما بر او شفیق و مهربان هستیم.
5) بمعنی ضمانت چنانکه در آیه 63 سوره یوسف میفرماید: )
فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَکْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ ( 6) بمعنی گواهی دادن چنانکه در آیه 10 و 11 سوره انفطار میفرماید:
وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ ( 7) بمعنی لوح محفوظ چنانکه در آیه 4 سوره ق میفرماید:
وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ یعنی و کتاب لوح محفوظ پیش ما است.
، ص: 241
[سوره البقرة ( 2): آیه 239 ] .... ص : 241
اشاره
( فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ ( 239
ترجمه و شرح .... ص : 241
خداوند متعال در این آیه شریفه نماز خوف را در موقع ترس و نبردبیان کرده و نماز را بحالت سواره نیز اجازه میدهد لذا میفرماید:
اگر بخاطر جنگ یا دشمن و دزد و یا درنده و گزندهاي بترسید و براي شما امکان نداشته باشد که بایستید و نماز را سر فرصت
بخوانید میتوانید پیاده در حال راه رفتن یا سواره و همانطور که بر روي مرکوب هستید نماز را بجاي آورید و هیچ عذري از شخص
صفحه 124 از 274
مسلمان براي ترك نماز در اوقات معینه مقبول نیست حتی در سختترین شرایط همانند جنگ منتهی اگر در معرض خطر قرار
گرفتید بسیاري از شرائط نماز از شما ساقط میگردد و حتی در صورت عدم امکان میتوانید پس از نیت بهر سو که ممکن است
تکبیرة الاحرام گفته و بجاي هر نماز دو بار و بجاي نماز مغرب سه بار سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر گفته و پس
از آن تشهد خوانده و سلام دهید و این همان نماز خوف است که فقهاء در اطراف آن بطور مفصل بحث کردهاند سپس میفرماید:
و آنگاه که بیم خطر برطرف شد و امنیت یافتید خدا را یاد کنید و نماز را با آداب و شرائط پیش از خوف بجا آورید و بصورت
معمولی بخوانید چنانکه ، ص: 242
بوسیله پیغمبر اکرم بشما تعلیم دادیم از امور مربوط بدین و دنیا آنچه را که نمیدانستید و از جمله آنها است طرز نماز خواندن در
حالت امن و خوف که طبق دستور باید عمل کنید.
(240)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 242
ور بترسید از قعود و از قیام راجل و راکب نمائید اهتمام
یعنی ار در ره بود خوف و خطر از براي قائمین اندر سفر
یا پیاده یا سواره بر فرس راکع و ساجد شویدش هر نفس
در صفات و ذات او گردیده مات حق بتحقیق این بود اندر صلاة
پس چو باز ایمن شوید اندر مکان ذکر او گوئید با قلب و لسان
همچنانکه بر شما آموخت باز آنچه را دانا نبودید از نیاز
(240)
، ص: 243
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 243
قوله تعالی فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً رکوب- یعنی سوار شدن چنانکه در آیه 65 سوره عنکبوت میفرماید:
فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ راغب مینویسد: رکوب در اصل بودن انسان است در پشت حیوانی و گاهی بکشتی
نشستن نیز اطلاق میشود.
و از این ماده است:
راکب یعنی سواره و جمعش رکب بفتح راء است چنانکه در آیه 52 سوره انفال میفرماید:
وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوي وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ و کلمه رکبان نیز جمع راکب است چنانکه در آیه مورد بحث مذکور شد.
رکاب بکسر راء یعنی شتران و مفردش راحلۀ است چنانکه در آیه 6 سوره حشر میفرماید:
فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ رکوب- بفتح راء صیغه مبالغه یعنی شتر سواري و بمعنی مرکوب است چنانکه در آیه 72
سوره یس میفرماید:
وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوبُهُمْ وَ مِنْها یَأْکُلُونَ ترکیب- یعنی سوار هم کردن، اجزاء را مرتب رویهم چیدن، و بصورت أنوار العرفان فی
صفحه 125 از 274
ص: 244
و شکل ظاهري انسان نیز از آن جهت ترکیب گویند که اجزاء و اندام منظم رویهم شکل گرفته چنانکه در آیه 8 سوره انفطار
میفرماید:
فِی أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ و در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی تحول و دگرگونی چنانکه در آیه 19 سوره انشقاق میفرماید: )
لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ ( 2) بمعنی نجات یافتن چنانکه در آیه 42 سوره هود میفرماید:
یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا یعنی نوح بفرزندش گفت اي فرزند با کلمه طیبه لا اله الا اللّه همراه ما خود را نجات بده.
3) بمعنی مستقر شدن چنانکه در آیه 42 سوره یس میفرماید: )
وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ ( 4) بمعنی سواري گرفتن از چهار پایان چنانکه در آیه 12 سوره زخرف میفرماید:
وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ
، ص: 245
[سوره البقرة ( 2): آیه 240 ] .... ص : 245
اشاره
وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِ یَّۀً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِی ما فَعَلْنَ فِی
( أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 240
ترجمه و شرح .... ص : 245
خداوند متعال در این آیه کریمه مردم را دستور میدهد که در باره همسران خود سفارش کنند که از ترکه خود مدت یک سال
وسائل آسایش آنان را فراهم نمایند و در خانه آنها سکونت کنند ولی اگر زنها خودشان از پذیرفتن خرج یک سال صرف نظر
کردند و در خانه شوهر نماندند دیگر کسی مسئولیتی نخواهد داشت و چنانچه بخواهند میتوانند براي ازدواج جدیدي شوهري
انتخاب نمایند لذا میفرماید:
کسانیکه از شما مشرف بموت میشوند و در آستانه مرگ قرار میگیرند و زنانی بجا میگذارند بجا است که وصیت کنند که
بازماندگان آنها تا یک سال از ترکه آنان مخارج همسران آنها را پرداخته و آنها را از هزینه زندگی بهرهمند سازند و یک سال
آنان را از منزل و مسکنی که در حیات همسرشان داشتند بیرون نکنند و اگر زنها بمیل خود قبل از پایان سال از نفقه صرف نظر
کرده و از خانه ، ص: 246
شوهرشان خارج گردند بر شما ورثه و اولیاء میت گناهی نیست نسبت بآنچه آن زنان در باره خویش اقدام شایسته نمایند یعنی
زینت و آرایش نموده و طبق موازین شرعی شوهر جدیدي انتخاب نمایند سپس بخاطر اینگونه زنان که از آینده خویش نگران
نباشند بآنها دلداري داده و میفرماید:
خداوند متعال بر همه چیز غالب و از روي حکمت با آنها رفتار میکند و اگر مصیبتی بآنان رسیده از روي حکمت و مصلحت بوده و
صفحه 126 از 274
جاي نگرانی نیست زیرا:
خدا گر ز حکمت به بندد دري ز رحمت گشاید در دیگري.
(241)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 246
وانکسانی که بمیرند از شما جفتها مانند ز ایشان در سرا
پس وصیت مینمایند آن رجال که بماند زن بخانه تا بسال
نفقه و کسوة بگیرند بیستم خارج از مسکن نگردد یک قدم
پس اگر رفتند بیرون زان خروج بر شما نبود گناهی در فروج
ز آنچه کردند آن زمان بر نفس خود و آن بود معروف و خوش نی زشت و بد
حق عزیز است اعنی او را عجز نیست قدرتش بر کل اشیاء مستوفی است
هم حکیم است آنچه یعنی در صدور آید از وي نیست هیچ او را قصور
حکمت حق کرد چون صورت قبول شد کتاب و شرع و احکام عقول
بود هر جا حکم او بر حکمتی کز رهی وارد نیاید علّتی
تا تو دانی حکمت ناموس را یابی از عقل آیت محسوس را
(241)
، ص: 247
شأن نزول .... ص : 247
در شأن نزول این آیه مبارکه نوشتهاند: مردي از اهل طائف با زن و فرزندان و پدر و مادر خود با پیغمبر اکرم بمدینه مهاجرت
نمودند برحسب اتفاق آن مرد در مدینه وفات کرد و از پیغمبر اکرم نسبت باموالش کسب تکلیف نمودند سپس این آیه نازل شد و
پیغمبر اکرم اموالش را بین پدر و فرزندانش تقسیم نمودند و به زنش چیزي ندادند و فقط دستور دادند که نفقه و کسوة او را تا یک
سال بدهند.
سیوطی نیز این سبب نزول را از مقاتل بن حیان بدون ذکر سند بطور خلاصه نقل کرده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 247
قوله تعالی وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وفاء و ایفاء- یعنی تمام کردن چنانکه در آیه 59 سوره یوسف میفرماید أَ لا تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ
وَ أَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ ، ص: 248
و از این ماده است:
اوفی- اسم تفضیل یعنی تمامتر، کاملتر چنانکه در آیه 40 و 41 سوره نجم میفرماید:
صفحه 127 از 274
وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُري ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی توفیۀ- یعنی تمام دادن چنانکه در آیه 25 سوره آل عمران میفرماید:
وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَ بَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ توفی- از باب تفعل بمعنی بخواب بردن و میراندن چنانکه در آیه 60 سوره انعام
میفرماید:
هُوَ الَّذِي یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ استیفاء- یعنی چیزي را تمام و کمال گرفتن چنانکه در آیه 2 سوره مطففین
میفرماید:
الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ و این ماده در ضمن آیات قرآن در سه معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی زایل شدن قوه ادراك و فهم انسان در عالم رؤیا است چنانکه در آیه 42 سوره زمر میفرماید: )
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها یعنی خداوند به هنگام مرگ ارواح خلق را میگیرد و کسیکه هنوز اجلش
فرا نرسیده است در حال خواب بمرگ موقت یعنی زوال درك و عقل فرو میبرد. ، ص: 249
2) بمعنی برگرفتن عیسی علیه السلام از میان جهودان و بردن وي بآسمان است چنانکه در آیه 117 سوره مائده میفرماید: )
فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ ( 3) بمعنی قبض روح به هنگام مرگ است چنانکه در آیه 11 سوره سجده میفرماید:
قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ یعنی اي رسول گرامی بامت بگو فرشته مرگ که مأمور قبض روح شما است جان شما را
خواهد گرفت.
، ص: 250
[سوره البقرة ( 2): آیه 241 ] .... ص : 250
اشاره
( وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی الْمُتَّقِینَ ( 241
ترجمه و شرح .... ص : 250
خداوند متعال پس از بیان حصه و بهره زن شوهر مرده در این آیه شریفه اشاره میکند. به این که مستحب است مسلمانان نظر بتقوي
و پرهیزکاري که خصلت آنها است پس از طلاق همسران خویش مبلغی متناسب شأن و توانائی خود بآنان بذل نمایند تا آنها بتوانند
براي مدتی در آسایش باشند لذا میفرماید:
و براي همه زنان طلاق داده شده هدیه و احسان مناسبی است که شوهرها موظفند بهمسري که طلاق میدهند بپردازند تا بطریق
نیکوئی متمتع و برخوردار گشته و از پیشآمد طلاق ناراحت و افسرده نباشند و ضمنا دوستی آنها باحسان خاتمه پذیرفته باشد و این
حقی است بر مردان پرهیزکار که باید در باره زنان مطلقه مراعات نموده و از آنها دریغ ننمایند و وجوب این هدیه فقط در صورتی
است که مهر تعیین نگشته و عمل زناشوئی انجام نگرفته باشد و در موارد دیگر جنبه استحباب خواهد داشت و تخصیص این حکم
براي متقین و پرهیزکاران بخاطر شرافت و برتري آنان میباشد زیرا آنها هستند که دستورات الهی را بشایستگی انجام میدهند.
(242)
، ص: 251
صفحه 128 از 274
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 251
هست نسوان مطلق را متاع بهره و برخورد نیکو و انتفاع
آنچه معروف است و حق بر متقین احتیاط این است نزد شرع و دین
(242)
شأن نزول .... ص : 251
تفسیر مجمع البیان و جامع البیان مینویسند که چون آیه وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ نازل شد بعضی از مسلمین
گفتند اگر بخواهیم بآنان متاع میدهیم و اگر نخواهیم نمیدهیم سپس این آیه نازل شد که متعه براي زنان مطلقه واجب میباشد البته
در مذهب شیعه بمطلقهاي واجب است که مهر براي او تعیین نشده و شوهر با او نزدیکی نکرده است.
، ص: 252
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 252
قوله تعالی عَلَی الْمُتَّقِینَ علی- حرف جر یعنی بر، بر روي چنانکه در آیه 22 سوره مؤمنون میفرماید:
عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی مالکیت چنانکه در آیه 4 سوره ن و القلم میفرماید: )
وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ یعنی بحقیقت تو داراي اخلاق پسندیده و تعالی بخشی هستی.
2) بمعنی ضرورت چنانکه در آیه 91 سوره توبه میفرماید: )
ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ یعنی براي نیکوکارانی که از شرکت در جهاد عذر موجه دارند هیچ لزوم و ضرورتی براي رفتن بجهاد
نیست و هرگز در این امر مستوجب گناه و عصیان نمیشوند.
3) بمعنی از (حرف اضافه در فارسی است) چنانکه در آیه 9 سوره نحل میفرماید: )
وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ ، ص: 253
یعنی و ارشاد براه راست و راه سعادت از سوي پروردگار است.
4) بمعنی بر (حرف اضافه در فارسی) است چنانکه در آیه 23 سوره مائده میفرماید: )
وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ یعنی اگر بخدا ایمان آوردهاید پس بر او توکل کنید و بر او دل به بندید.
5) بمعنی شرط چنانکه در آیه 27 سوره قصص میفرماید: )
إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَي ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ
، ص: 254
[سوره البقرة ( 2): آیه 242 ] .... ص : 254
صفحه 129 از 274
اشاره
( کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 242
ترجمه و شرح .... ص : 254
خداوند متعال براي اینکه پی ببرند که دین اسلام چگونه خصوصیات زندگی فردي و اجتماعی و روابط خانوادگی را رعایت نموده
و در نظر گرفته است در این آیه شریفه میفرماید:
خداوند بدینسان آیات و احکام خود را که بآن نیازمندید براي شما بیان نموده و شرح میدهد شاید شما مردم آنها را بفهمید و تعقل
کنید و بدانید که احکام الهی عموما بر مبناي فطرت و خرد وضع گردیده و همچنین مصالح فرد و اجتماع در آنها رعایت شده تا
مطابق دستور همه آنها عینا بدون تغییر و تبدیل مورد عمل قرار بگیرد.
یا بنا بتفسیر دیگر شاید که شما عقول خود را تکمیل نمائید زیرا عقل غریزي و طبیعی تکمیلش بعقل کسبی و اکتسابی است و مراد
بآن استعمال عقل با علم بآن است و هر کس عقل استعمال نکند چنان است که عقلی براي او نیست.
(243)
، ص: 255
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 255
میکند آیات خود را حق بیان مر بیابید آن بنور عقل و جان
(243)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 255
قوله تعالی کَ ذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لام جر اگر مدخولش ضمیر نباشد همیشه مکسور است مانند الحمد للّه- العزة للّه مگر در
مناداي مستغاث مقرون بیاء که در آن مفتوح میباشد مثل یا اللّه و اگر مدخولش ضمیر باشد پیوسته مفتوح میآید چنانکه در آیه
139 سوره بقره میفرماید:
وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ.
مگر با یاء متکلّم که در آن صورت مکسور میآید چنانکه در آیه 22 سوره یس میفرماید:
وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِی.
و از براي لام جر بیست و دو معنی ذکر کردهاند از قبیل: استحقاق- اختصاص- ملک تملیک- تعلیل تأکید نفی که ما بلحاظ رعایت
اختصار از ذکر آنها صرف نظر کردیم.
، ص: 256
صفحه 130 از 274
توضیحات .... ص : 256
1) مفسرین در ذیل آیه وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَۀَ قُرُوءٍ بیاناتی دارند که بطور اختصار به بعضی از آنها اشاره میشود: )
اگر با زنهاي مطلقه نزدیکی و مقاربت شده و همچنین اگر یائسه و صغیره نیستند بایستی عده نگهدارند و آن بنا بقول معروف بین
فقهاء رضوان اللّه علیهم اجمعین سه طهر است که آن را به سه ماه و ده روز تحدید کردهاند و چنانچه با زنان مطلقه مقاربت بعمل
نیامده طبق آیه:
إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها عده ندارند و اگر مقاربت حاصل شده و
زن حامله میباشد عده اینگونه زنها چنانکه در آیه وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَ َ ض عْنَ حَمْلَهُنَّ میفرماید تا وقت وضع حمل آنها
است نه قرء.
تفسیر ابو الفتوح رازي در این مورد چنین مینویسد: عده زنان مطلقه بر دو قسم است:
اول زنهائی هستند که عده ندارند و آنها عبارتند از زنانی که با آنها مقاربت نشده است یا سنّ آنان بموقع حیض نرسیده باشد یا
اینکه موقع حیض از جهت کبر سن گذشته و باصطلاح یائسه میباشد.
قسم دوم زنهائی است که بایستی عده نگهدارند و آنها زنانی هستند که حیض نمیبینند و لیکن هم سن آنها حیض میبینند که
اینگونه زنان بایستی سه ماه عده نگهدارند و یا زنهائیست که مرتبا حیض میبینند و عادت مستمر دارند أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 4، ص: 257
اینها نیز بایستی تا سه پاکی عده نگهدارند و اما زنانی که عادت مستمر ندارند آنها بایستی هر دو جهت را مراعات نمایند و اما عده
زنانی که شوهرشان مرده باشند خواه نکاهش دائمی باشد یا موقت و همچنین اگر با آنها مقاربت شده یا نشده چهار ماه و ده روز
است در صورتی که آزاد باشد و اگر مملو که بوده عده او نصف زن آزاد است.
مراد از قرء در آیه شریفه بنابر مذهب شیعه و جماعتی از عامه طهر است یعنی زنهاي مطلقه بایستی تا سه طهر بعد از حیض عده
نگاهدارند یک طهر بعد از حیضی که طلاق گرفتهاند و دو طهر بعد از آن و پس از آنکه حیض سوم را دیدند از عده خارج
میشوند و کلمه یتربصن گر چه در ظاهر بصورت مضارع و خبر میباشد لیکن در واقع امر و انشاء و بمعنی لیتربص میباشد یعنی
باید این مدت را انتظار بکشند و صبر نمایند گر چه دیدن یکبار عادت ماهیانه معمولا دلیل بر عدم بارداري زن میباشد ولی گاهی
دیده شده که زن در عین بارداري عادت ماهیانه نیز در آغاز حمل میبیند از این رو براي رعایت کامل این موضوع دستور داده شده
که زن بایستی سه بار عادت ماهیانه به بیند و پاك شود تا بطور یقین عدم بارداري وي از شوهر سابق معلوم گردد تا بتواند مجددا
شوهر اختیار کند، و همچنین در بیان جمله: وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ.
در اینکه مقصود از ما خلق اللّه چیست بین مفسرین گفتاري است:
بنظر ابن عباس و قتاده مقصود حمل است یعنی براي زن مطلقه حرام است که حمل خود را پنهان بدارد.
و بنظر ابن عمر و حسین مقصود از ما خلق اللّه حیض و حمل است که نباید ، ص: 258
زن مطلقه آن را مخفی کند و ابراهیم و عکرمه گفتهاند منظور پنهان کردن عادت حیض است.
ولی در روایت حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام آمده است که خداوند براي زن سه چیز را واجب نموده که نباید آنها را پنهان
کند و آنها عبارتند از حیض و طهر و حمل.
اسلام در فهمیدن آغاز و پایان عده گفتار خود زن را سند قرار داده است.
و براي زن جایز نیست که از این حق سوء استفاده نموده و بر خلاف واقع حرف بزند و اگر باردار است نباید حمل خود را براي
صفحه 131 از 274
کمتر کردن مدت عدّه مخفی بدارد زیرا عده زن باردار همان وضع حمل اوست و علّت اینکه بر زنان مطلقه حرام است که حیض یا
حمل خود را کتمان نکنند.
به عقیده ابن عباس این است که حق شوهر در آمیزش با آنها از بین نرود ولی به نظر قتاده علت حرمت این است که فرزند بمرد
دیگر نسبت داده نشود.
2) در قسمت وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ قانون بسیار مهم و سودمندي را با کمال ایجاز و اختصار بیان نموده است یعنی )
همانطوریکه حقوقی براي مرد وضع گردیده تا زن آن را رعایت کند همچنین زن حقوق مختلفی دارد که مرد موظف است رعایت
آن را بر عهده بگیرد و زن علاوه بر مهر خود نفقه و کسوة و سکنی نیز دارد که مرد باید بمقدار تمکّن و مطابق شئون زن آن را
فراهم آورد و همچنین لازم است که مرد لوازم زندگی زن را از خدمت خانه و طبخ و خرید و لباسشوئی و کناسه و خیاطت و امثال
اینها را فراهم نموده و به زن در اینگونه امور تحکم ننماید و حتّی بچه داري و شیر دادن به بچه را هم حق ندارد از او مطالبه کند و
زن میتواند در مقابل اینگونه اعمال اجرت مطالبه ، ص: 259
نماید اگر چه مستحب است که زن در کارهاي خانه داري و شیر دادن و امثال اینها همکاري نماید.
و اما حقوق مرد که به زن لازم است آن را رعایت کند اطاعت اوست از شوهر خود و حق ندارد بدون اجازه شوهر از خانه بیرون
رود حتی اگر خانه پدر یا مادر خویش بوده باشد و اگر بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود ملائکه آسمان او را تا بخانه برگردد
لعنت میکنند و روزه مستحبی و زیارت مستحبی و امثال اینها را هم بدون اجازه و رضایت شوهر نمیتواند بجاي آورد و جایز نیست
بدون اجازه شوهر در اموال او تصرف نماید و براي غیر شوهر زینت نکند و با نامحرمان تماس نگرفته و ناموس شوهر خود را حفظ
نماید.
و اسلام زن را مانند مرد برخودار از زوج کامل انسان دانسته و او را صاحب اراده و اختیار میداند و شاید آیه هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ
لِباسٌ لَهُنَّ نیز گر چه در مورد جماع در شب ماه رمضان است اشاره به مساوات زن و مرد بجز در مواردي که استثناء شده بوده باشد
زیرا لباس مساوي باقامت و قامت مساوي با لباس است لذا علاوه بر اینکه مورد مخصص نمیشود آیات قرآنی داراي اشارات و
کفایات بسیاري نیز میباشد.
ولی از جمله لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَ ۀٌ معلوم میشود که بین نیروهاي جسمی و روحی زن و مرد اختلاف دامنه داري وجود دارد که اگر
بخواهیم زن و مرد را در کلیه حقوق و شئون یکسان بگیریم بمفاد وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَیْهِنَّ که عبارت از ایجاد عدالت بین مرد و زن
است عمل نکردهایم زیرا لازمه اینکه هر کس بحق خود برسد این است که هر یک از زن و مرد طبق استعداد و نیروها و غرائز و
، ساختمان ویژه خود وظیفه خویش را انجام دهند لذا دخالت دادن زن در کارهائی که خارج
ص: 260
از تناسب روحی و جسمی اوست بر خلاف عدالت میباشد و اسلام در عین طرفداري از عدالت مرد را در کارهائی که احتیاج
بخشونت یا دقت بیشتري دارد مانند سرپرستی کانون خانواده مقدم داشته و زن را بجاي معاون وي قرار داده است و فقهاي گرام در
توضیح جمله مزبور فرقهائی را بین مرد و زن نوشتهاند که قسمتی از آنها بدین قرار است:
1) دیه زن نصف دیه مرد است. )
2) اختیار طلاق و رجوع بدست مرد است. )
3) زن حق ندارد از رفتن برختخواب مرد و مسافرت با وي خودداري کند و بدون اجازه شوهرش از خانه خارج شود ولی شوهر )
براي انجام اینگونه امور آزاد است.
4) نماز جمعه به زن واجب نمیشود. )
صفحه 132 از 274
5) منصب امارت و قضاوت براي زن جایز نیست. )
6) زن نمیتواند براي مردان امام جماعت بشود. )
7) شهادت زن قبول نیست مگر در مورد ولادت و در سایر موارد دو نفر زن بجاي یک مرد و بانضمام یک مرد دیگر بایستی )
شهادت بدهند.
8) مرد دو برابر زن ارث میبرد. )
9) زن باید غیر از صورت و کفین خویش را از مردم نامحرم بپوشاند ولی بر مرد واجب نیست غیر از عورتین خود را از زنان )
نامحرم بپوشاند.
10 ) جهاد و پرداخت جزیه و کشتن بر زن واجب نیست مگر موقعی که قتال کند. )
11 ) پدر نسبت بازدواج کودك صغیر خود و اموال او حق سرپرستی و تصرف ، ص: 261 )
دارد ولی مادر این حق را ندارد.
زن در مسابقات اسب دوانی و تیر اندازي حق شرکت ندارد بخلاف مرد.
-13 اگر زنی مردي را بکشد بدون قید و شرط کشته میشود ولی اگر مردي زنی را کشت در صورتی میتوانند آن مرد را بکشند که
ورثه آن زن نصف دیه وي را بورثههاي آن مرد بپردازند.
کنز العرفان در ذیل این آیه مبارکه مینویسد: که از این آیه احکامی چند استنباط میشود:
1) از جمله وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَۀَ قُرُوءٍ استخراج میگردد عده زنی که عادت ماهیانهاش منظم باشد غیر از زنانی که )
استثناء شدهاند سه طهر است.
2) از جمله وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ استفاده میشود که قول زن در خصوص حیض و طهر مورد قبول است. )
3) از جمله وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ استنباط میشود مادامیکه عده زن تمام نشده حق رجوع با مرد خواهد بود. )
4) از جمله وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَیْهِنَّ استخراج میشود که: هر یک از زن و شوهر نسبت بهمدیگر حق بخصوص دارند. )
5) از جمله وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ استفاده میشود که اگر شوهر بخواهد رجوع کند زن باید پذیرفته و خود را در اختیار وي قرار )
دهد و ضمنا اگر این قول صحیح باشد که زن حامله هم ممکن است حیض شود این آیه شامل حال زن حامله نخواهد شد ولی اگر
زن حامله حیض نشود مشمول حکم این آیه خواهد بود. ، ص: 262
3) مفسرین در ذیل الطَّلاقُ مَرَّتانِ نوشتهاند که: منظور از این طلاق طلاق رجعی است یعنی طلاقی که مرد میتواند در ضمن عده )
بدون عقد جدید بهمسر خود رجوع نماید خواه زن راضی باشد یا نباشد اما اگر عده زن تمام شد میتواند در صورت رضایت زن او
را مجددا عقد کند و اگر مرد براي سومین بار زن خود را طلاق داد دیگر حق رجوع ندارد چنانکه در آیه بعد صراحتا میفرماید:
فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ علماء شیعه معتقدند که از جمله مرتان مستفاد میشود که دو طلاق باید فاصلهاي داشته باشد و بمعنی مرة بعد
مرة میباشد چنانکه در آیه: ثُمَّ ارْجِعِ الْبَ َ ص رَ کَرَّتَیْنِ بمعنی دفعۀ بعد دفعۀ و کرة بعد کرة میباشد و علاوه بر این اخبار اهل بیت علیهم
السّلام نیز این موضوع را تأیید میکند چنانکه تفسیر نور الثقلین از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت میکند که فرمودند: از زنانی
که در یک مکان و یک مجلس سه طلاقه میشوند بر حذر باشید و با آنان ازدواج نکنید آنان شوهردار میباشند یعنی طلاقشان
درست نبوده و باطل میباشد.
و قید بمعروف و احسان بخاطر جلوگیري از فسادهائی است که امکان دارد در اثر سوء استفاده از دستورات شرعی حاصل گردد
یعنی ممکن است که امساك بقصد اضرار و اذیت بوده باشد نه بقصد اصلاح و ائتلاف که خداوند متعال با قید بمعروف از آن
جلوگیري میکند و همچنین در مورد تسریح ممکن است شوهر قسمتی از مهریه زن را نداده و او را رها کند لذا حکم تسریح نیز
صفحه 133 از 274
مقید باحسان گردیده تا از اینگونه سوء استفادهها نیز جلوگیري بعمل آید یعنی او را بحال خود رها کنید تا عده منقضی گردد و
مهر او را نیز تمام بدهد و همچنین در زنان کسوة و نفقه و سکناي او را بمقدار معروف و تمکن خود بپردازد و در بعضی از تفاسیر
تسریح باحسان بطلاق سوم نیز تعبیر شده است ولی اگر شوهر بترسد که زن ، ص: 263
با ادامه همسري مرتکب خلاف و گناه خواهد شد و یا واجبی را ترك خواهد کرد و همچنین در مواردي که باید از شوهر خود
اطاعت کند اطاعت نخواهد کرد در اینصورت اگر زن چیزي از مال یا از مهر خود را ببخشد و طلاق بگیرد گرفتن آن فدیه بر شوهر
بلا مانع است اما در اینکه مقدار این مال که زن براي آزادي خود میدهد چقدر است بین مفسرین اقوالی است: علماء شیعه معتقدند
اگر ناراحتی از طرف زن باشد شوهر میتواند تمام مهریه و زیادتر از آن را بگیرد ولی اگر ناراحتی از طرف هر دو باشد آنچه مرد
میگیرد باید کمتر از مهریه زن بوده باشد اما ابن عباس و عبد اللّه عمر و رجاء بن حیات و ابراهیم و مجاهد گفتهاند که شوهر در هر
دو صورت میتواند همه مهریه و زیادتر از آن را بگیرد و لیکن ربیع و عطا و زهري و شعبی معتقدند که شوهر فقط میتواند مهریهاي
که داده آن را بگیرد و در این باره روایتی نیز از امیر المؤمنین علی علیه السّلام نقل کردهاند.
و اگر مرد بواسطه پیري زن یا زشت بودن او را اذیت میکند تا مالی بشوهر داده و طلاق بگیرد گرفتن این مال بر شوهر جایز نیست
چنانکه میفرماید:
وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً.
ولی اگر مرد زن خود را گناهکار و زشتکار به بیند و او را اذیت کند تا مالی بدهد و طلاق بگیرد در اینصورت گرفتن آن مال براي
مرد جایز میباشد چنانکه میفرماید:
وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ.
و اگر زن و مرد هر دو میترسند که احکام و دستورات الهی را در باره یکدیگر نتوانند بجا بیاورند در اینصورت براي هر کدام جایز
است که چیزي بدهند تا ، ص: 264
طلاق واقع گردد.
و اینکه چرا ضمیر علیهما بصورت تثنیه آمده در صورتی که این حکم در باره شوهر است مفسرین دو نظر دارند:
1) اگر ضمیر فقط بمرد برمیگشت ممکن بود تو هم شود که زن اگر چه حق و اجازه پرداخت مال و طلاق گرفتن را دارد ولی )
گناهکار است براي جلوگیري از این تو هم ضمیر را تثنیه آورده است علی بن عیسی نیز این قول را را پذیرفته است.
2) مقصود از ضمیر فقط مرد بوده و زن را نیز براي مقارنت با مرد ذکر نموده است مانند نَسِیا حُوتَهُما که در این آیه نیز فراموشی )
ماهی براي موسی بوده ولی از نظر مقارنت با رفیقش بهر دو نسبت داده شده است.
شیخ طوسی نیز این وجه را پذیرفته ولی صاحب مجمع البیان میگوید:
بنظر من وجه دوم صحیح نیست.
3) در آیه شریفه فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ علماء شیعه و سنی بیاناتی دارند که از آنها ذیلا اشاره میشود: )
آیا مسئله لزوم عقد مرد دیگر و آمیزش او هر دو از قرآن استفاده شده یا لزوم عقد و لزوم آمیزش از احادیث بین مفسرین اختلافی
است بنظر جبائی لزوم عقد مرد دیگر از آیه فان طلقها ... و لزوم آمیزش از سنت و روایات استفاده شده است.
ولی بنظر بعضی از مفسرین چون لفظ نکاح بر هر دو معنی اطلاق میشود لذا لزوم عقد مرد دیگر و آمیزش او هر دو از جمله تنکح
مستفاد میگردد اما بعضی از مفسرین گفتهاند لزوم عقد مرد دیگر از کلمه زوجا غیره و لزوم آمیزش از جمله حتی تنکح استفاده
شده است زیرا اصل نکاح بمعنی وطی است لیکن بعضی از علماء ، ص: 265
عامه مجرد عقد را کافی دانسته و گفتهاند وطی لازم نیست لذا بمجرد طلاق زوج دوم زوج اول میتواند او را تزویج کند چون زن
صفحه 134 از 274
غیر مدخوله عده ندارد و یکی از حکمتهاي لزوم ازدواج با مرد دیگر جلوگیري ازدیاد طلاق است زیرا براي مرد مشکل است که
زن او با مرد دیگري ازدواج نموده و همبستر شود و خلاصه اگر مرد زن خود را تا سه مرتبه طلاق داد این زن براي شوهر اولش با
شرایطی حلال میگردد:
1) با مرد دیگري ازدواج نماید. )
2) شوهرش با وي مقاربت کند چنانکه پیغمبر اکرم فرمودند: حتی یذوق عسیلتها. )
3) با عقد دائمی با او ازدواج کرده باشد. )
4) شوهر دوم بالغ باشد. )
5) شوهر دوم با رضایت او را طلاق بدهد و عدهاش تمام شده باشد. )
بعقیده ابن یوسف و مالک و عدهاي از مفسرین اگر منظور از ازدواج با شوهر دوم حلال بودن ازدواج بشوهر اول باشد عقد باطل و
حرمت ازدواج با شوهر اول همچنان باقی است زیرا پیغمبر فرمودند:
لعن اللّه المحلل و المحلل له یعنی خدا بر محلل و آنکسی که محل براي او اقدام کرده لعنت میکند لذا باید هدف محلل از این
ازدواج این باشد که این مرد و زن پس از سه مرتبه طلاق و طلاق کشی از یکدیگر جدا گشته و زندگی دلخواه براي خود تشکیل
دهند تا امر ازدواج که یک امر مقدسی است دستخوش تمایلات شیطانی همسران بوالهوس قرار نگیرد ولی برخی از علماء گفتهاند
اگر حلیت را براي شوهر اول ، ص: 266
در عقد شرط نکند عقد صحیح است و اگر شرط کند چون شرط فاسد بوده عقد هم فاسد میشود شافعی نیز این عقیده را پذیرفته
است.
ولی ابو حنیفه میگوید: شرط فاسد است و عقد صحیح میباشد و مذهب اهل عراق نیز همین است و ضمنا چون نسبت ازدواج در
جمله حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ بخود زن نسبت داده شده احتیاج باجازه ولی ندارد و ازدواج دوم بدون اجازه ولی جایز است و این سه
طلاق بنا بمقتضاي مذهب شیعه چنانکه از ظاهر آیه شریفه و اخبار پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السّلام
استفاده میشود در سه مجلس و سه مرتبه باید انجام گیرد زیرا معنی طلاق قطع علاقه زوجیت است و تا زوجیتی نباشد طلاق محقق
نمیشود لذا هر طلاقی باید مسبوق بیک ازدواجی باشد تا تعدد طلاق بر او صادق باشد و گر نه بگفتن اینکه ترا سه بار طلاق دادم
در خارج یک قطع زوجیت بیشتر تحقق پیدا نمیکند ولی بعضی از علماء عامه سه طلاق را در یک مجلس و با گفتن طلقتک ثلاثا
کافی میدانند.
4) منظور از آیات در جمله وَ لا تَتَّخِ ذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً ممکن است آیات قرآنی و تشریعی باشد و یا آیات آفاقی یا مطلق آیات )
باشد اگر منظور آیات قرآنی باشد معنی جمله مذکور چنین میشود: آیاتیکه راجع بطلاق و رجوع و عده مانند فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ
تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ که بشما رسیده بآنها عمل کنید و باحکام و قوانین الهی بیاعتناء نباشید و از ظواهر آیات سوء استفاده کرده و
مصالح عالیه آنها را که براي حفظ نظام اجتماع و جلوگیري از مفاسد آن است پشت سر نیندازید و اگر مقصود مطلق آیات از
آفاقی و تشریعی باشد معنی آیه چنین میشود: که چون زن موجود ظریفی است و از او استمتاع میبرید و آسایش شما و نسل شما با
او تأمین میگردد پس بایستی بخوبی او را نگهداري کرده و حقوق او را به هزو و باطل ، ص:
267
بگیرید که هم عیش دنیوي خود را منقص گردانیده و هم با کفران نعمت خود را در معرض سخط و غضب الهی قرار میدهید و
مقصود از نعمت در جمله وَ اذْکُرُوا نِعْمَۀَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ نعمت دین یا حقیقت آن است که در اثر عمل بدستورات دینی حاصل میگردد
مانند سعادتمندي زن و شوهر که بواسطه الفت گرفتن با یکدیگر بدست میآید و ممکن است منظور از نعمت مطلق نعمتهاي الهی
صفحه 135 از 274
اعم از تکوینی و غیره باشد که در این صورت معنی آیه چنین میشود حقیقت معنی حیات و بخصوص مزایاي الفت و انس زناشوئی
و احکام و معارفی را که خداوند متعال بزبان پند و اندرز در خصوص آن بیان فرموده بیاد داشته باشید و همچنین متذکر باشید آنچه
از آیات قرآن و مطالب حکمت آمیز آن و احکام و وظائف شرعیه که ضامن سعادت دنیا و آخرت شما است براي شما نازل کردیم
و پرهیزکاري کنید و متوجه باشید که خدا بهر چیزي دانا است و از قلوب و سر شما آگاه است.
5) در آیه مبارکه إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُ لُوهُنَّ مفسرین در معنی جمله فَلا تَعْضُ لُوهُنَّ اقوال مختلفی دارند بعضی )
گفتهاند: یعنی از روي ستم آنان را از ازدواج جلوگیري ننمائید و برخی میگویند مراد این است که آنها را رها کرده و آزاد
بگذارید و همچنین در اینکه مورد خطاب در فَلا تَعْضُ لُوهُنَّ کیانند بین مفسرین اختلاف نظر هست بعضی میگویند مورد خطاب
اولیاء زنان است که از ازدواج آنان جلوگیري نکنند و برخی گفته خطاب بشوهرانی است که زنان خود را طلاق دادهاند ولی براي
اینکه آنها شوهر نکنند یا عده آنان طول بکشد طلاقشان را اظهار نمیکنند ولی بعضی از مفسرین معتقدند که خطاب بمؤمنین است
و منظور بستگان و فامیل زن میباشند یعنی مؤمنین و بستگان زن چنین حقی را هرگز ندارند زیرا وقتی زن و مرد با هم توافق داشته
، ص: 268
باشند و بخواهند پس از جدائی مجددا با هم ازدواج کنند مخالفت دیگران بیمعنی است بلکه باید مؤمنین و بستگان آنها را
تحریص و ترغیب نموده و پیوند سابق را که از هم گسیخته شده دو مرتبه به پیوندند و الفت سابقه را تجدید نمایند که این عمل از
لحاظ تزکیه نفس بهتر است و از این آیه استفاده میشود که زنان ثیّبۀ یعنی زنانی که یکبار ازدواج کردهاند در ازدواج بعدي
هیچگونه نیازي به جلب رضایت و موافقت اولیاء خود ندارند و حتی مخالفت آنان در اینجا بیاثر است مگر اینکه ازدواج آنان
مخالف با احکام و دستورات اسلام باشد مثلا اگر زن مسلمان بخواهد با مرد کافر ازدواج نماید در اینصورت باید اولیاء امور آنان
را از این ازدواج جلوگیري کنند. و اما دختران باکره احتیاج برضایت و اجازه ولی دارند یا نه آیه از این قسمت ساکت است.
6) از آیه مبارکه وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ دستورات و احکامی استفاده میشود که خلاصه آن ذیلا درج میشود: )
-1 بهتر است که بچه را دو سال تمام شیر داد ولی مادران حق دارند با توجه بوضع نوزاد این مدت را کمتر بکنند.
-2 کفالت و اجرت شیر بچه با پدر است نه با مادر حتی اگر مادر طلاق هم گرفته باشد تا مادر با خاطر آسوده بتواند فرزند را شیر
بدهد.
-3 پدر و مادر حق ندارند راجع بشیر ضرر و صدمهاي به بچه بزنند و سرنوشت کودك خود را فداي اختلافات خویش قرار دهند.
-4 پس از مرگ پدر مخارج طفل شیر خوار بعهده ورثه است که باید احتیاجات مادر طفل را تا موقعیکه بکودك شیر میدهد تأمین
نمایند.
-5 پدر میتواند شیر دادن کودك را به دایه مناسبی واگذار نماید یا قسمتی ، ص: 269
از شیر دادن را بعنوان کمک بعهده دیگري قرار دهد مشروط بر اینکه شیر دادن را طبق عرف و عادت پرداخت کند.
7) مرحوم علامه طباطبائی در ذیل آیه: )
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ مینویسد: قوانین ملل عالم در باره زن شوهر مرده مختلف و
گوناگون است قانون بعضی از ملل چنین بوده که زن را پس از مردن شوهر بسوزانند و بعض دیگر زن را با شوهرش در یک قبر
دفن میکردند و برخی معتقد بودند که زن شوهر مرده نباید مجددا شوهر کند ولی اعراب زمان جاهلیت میگفتند زن شوهر مرده
درست نیست تا یک سال بعد از فوت شوهرش شوهر اختیار کند و بعضی تا نه ماه منع میکردند و این عقیده در بعضی از ملل راقیه
نیز دیده میشد و بعضی براي مدت نامعیّنی زن را از ازدواج مجدد محروم میکردند و پارهاي از قبل زن شوهر مرده را موظف
میکردند مدتی کنار قبر شوهرش زیر خیمه سیاه با لباسهاي مندرس و دور از هر گونه آرایش و زیور روزگار خود را بگذرانند و
صفحه 136 از 274
گاهی چنان افراط میکردند که عملا زنان شوهر مرده را در بنبست و اسارت قرار میدادند.
شارع مقدس اسلام که همه قوانین را بر اساس فطرت و غریزه وضع نموده این رسم را تا حدودي محترم شمرده و راه افراط و تفریط
را مطرود دانسته و مقرر فرموده است که زن شوهر مرده بمنظور وفاداري و رعایت انس و محبت نسبت بشوهرش مدت چهار ماه و
ده روز پس وفات شوهرش عده نگهداشته و از حضور در بعضی از اجتماعات خودداري نماید و پس از این مدت دیگر زن آزاد
است و کسی را نسبت بوي تسلّطی نیست و بستگان و خویشان نمیتوانند او را از ، ص: 270
ازدواج مجدد ممانعت کنند و ازدواج زنان پس از پایان عدّه کاري است بر وفق فطرت.
8) بین مفسرین در معنی جمله لا تُواعِدُوهُنَّ سِ  را گفتاري است: )
1) برخی از مفسرین گفتهاند چون اینها با هم محرم نیستند لذا نباید با آنان قرار پنهانی گذاشت زیرا امکان دارد که این قرار داد )
منتهی به کار حرام گردد.
2) جماعتی از مفسرین که از جمله آنهاست قتاده و ابراهیم و حسن معتقدند که مقصود از این جمله این است که با آنها زنا نکنید )
بدینمعنی که مرد به زن بگوید که با من در خفا آمیزش کن وقتی عدهات سر آمد تو را عقد میکنم لذا خداوند متعال از این گفتار
و کردار سرّي نهی فرمودند.
3) مجاهد میگوید منظور از این جمله این است که مرد بزن نگوید شوهر اختیار مکن که من ترا به زنی خواهم گرفت و مانع )
ازدواج آنان نگردید.
4) مقصود این است که در دوران عده با آنها مخفیانه عقد مبندید تا بعد از عده آشکار نمائید و زید بن اسلم و عبد الرحمان بن )
زبیر نیز این قول را پذیرفتهاند.
5) جماعتی از مفسرین گفتهاند: که کلمه سرّ بمعنی آمیزش است و معنی جمله این است که بزنان، خود را با کثرت جماع توصیف )
نکنید.
6) ابن عباس و سعید بن جبیر میگویند معنی جمله این است که با آنها عهد و پیمان نبندید که با دیگري ازدواج ننمائید. )
ولی بعضی از مفسرین احتمال دادهاند که معنی جمله چنین باشد که با زنان مخفیانه مذاکره زناشوئی و قرارداد مهر و غیر آن نکنید
زیرا وقتی عقد کردن ، ص: 271
زنان در حال عده حرام باشد مقدمات آن نیز روا نخواهد بود بخصوص قراردادي که رضایت طرفین در آن حاصل گردد زیرا
چنانکه اکثر فقهاء نیز گفتهاند عمده در معاملات خصوصا در ازدواج رضایت طرفین است حتی بعضی از علماء معتقدند وقتی
رضایت حاصل شد نکاح تحقق پیدا نموده و صیغه عقد کاشف از رضایت طرفین است ولی تصمیم بر نکاح و ازدواج با آنان
بلامانع است چنانکه از جمله او اکنتم ظاهر میشود.
و جمله لا تواعدوهن میرساند که علاوه بر لزوم خودداري از خواستگاري آشکار نباید در خفا و پنهانی نیز در دوران عده
خواستگاري کرد مگر اینکه مذاکره در این زمینه طوري باشد با ادب اجتماعی و با مرگ شوهر سازش داشته باشد و باصطلاح قرآن
معروف و پسندیده باشد بدینمعنی در خفا و با کنایه صورت گیرد ولی تصمیم قطعی و جدي بر عقد نکاح نگیرید تا وقتی که مدت
عدّه بپایان برسد چنانکه میفرماید:
وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ.
9) مفسرین در ذیل آیه: )
وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ سخنانی دارند در اینکه تمتع زن مطلقه غیر مدخوله واجب است یا مستحب.
بعضی از مفسرین گفتهاند بدو دلیل حکم تمتیع قطعی و الزام آور نیست یکی از جهت اینکه این حق را تخصیص به نیکوکاران داده
صفحه 137 از 274
و میفرماید لازمه نیکوکاري این است که در این مورد هر کسی به قدر استطاعت خود احسانی در باره زن مطلقه غیر مدخوله بکند
تا دچار عقدهاي که ممکن است در اثر گسستن پیوند زناشوئی پیدا شود نگردد و دیگري از کلمه لا جناح استفاده میشود زیرا أنوار
العرفان فی ص: 272
نفی جناح اشاره بعدم التزام مهر است پس باین قرینه که در اول آیه نفی حرج نموده و در آخر آیه حق را اختصاص به نکوکاران
داده معلوم میشود که مرد ملزم نیست که حتما احسانی در باره یک همچو زنی کرده باشد چنانکه در آیه دیگر نیز میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ
سَراحاً جَمِیلًا.
و امّا زن مطلقه غیر مدخوله که مهري براي او معین شده است باید شوهر نصف آن را بدهد.
و بعضی از مفسرین معتقدند که تعبیر به نیکوکاران نه بخاطر این است که حکم مزبور جنبه الزامی ندارد بلکه این تعبیر از نظر جنبه
احترام و شرافت نیکوکاران و تحریک احساسات خیر خواهانه افراد در راه انجام این وظیفه بوده است و گر نه این حکم جنبه الزامی
داشته و بر همه واجب است که آن را انجام دهند مثل آیه هُديً لِلْمُتَّقِینَ یعنی قرآن راهنماي پرهیزکاران است که خود تقوي و
پرهیزکاري بر همه افراد واجب است.
10 ) در ذیل جمله: أَوْ یَعْفُوَا الَّذِي بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ مفسرین اختلاف نظر دارند. )
مجاهد و علقمه و حسن گفتهاند منظور از آن کسیکه ولی و صاحب اختیار زوجه است و نکاح بدست او و بنظر وي واقع میشود
منحصر است به پدر و جدّ پدري و قیّمی که از طرف پدر یا جد پدري تعیین شده باشد و یا حاکم شرع و یا قیّمی که از طرف
حاکم شرع براي صغیره یا غیر رشیده معین گردیده باشد یا کسیکه زوجه اختیار تامه و وکالت مطلقه باو داده باشد و اما سایر اقارب
زوجه ، ص: 273
مثل برادر و دائی و عم هیچگونه اختیاري ندارند و اما در باره بعضی اخباري که از آنان اسم برده شده است یا بواسطه قیمومتی
است که از طرف پدر یا جد پدري یا حاکم دارند و یا بواسطه احترام و بزرگی آنهاست نسبت به کوچکتران و گر نه هیچگونه
ولایتی نه بر صغیره و نه بر بالغه ندارند ولی اولیاء زن میتوانند در مورد بخشیدن یا گرفتن مهر با توجه بمنافع زوجه تصمیم بگیرند.
ولی بعضی از مفسرین معتقدند که منظور از کسیکه امر نکاح بدست اوست شوهر است که میتواند آن نصف دیگر را که لازم نبود
بپردازد نیز ببخشد یعنی تمام مهر را بدهد:
عقیده ابی حنیفه و سعید بن مسیب و شریح و ابراهیم و قتاده و ضحاك نیز همین است. ولی مرحوم طبرسی وجه اول را اختیار نموده
و میگوید طبق نظر اصحاب ولی میتواند قسمتی از مهر را به بخشد نه همه آن را.
11 ) خداوند متعال در آیه کریمه حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ بر حفظ نمازها و نگهداري آن دستور داده است و حفظ نماز با چند چیز )
است:
1) اتیان نماز در وقت آن زیرا عقوبات تارك الصلوة بسیار سخت بلکه ترك نماز موجب کفر خواهد بود و بینماز از کسانی است )
که بیایمان از دنیا خواهد رفت. و همچنین بجاي آوردن نماز در اول وقت است زیرا کسیکه نماز را بآخر وقت بیندازد دلیل بر
بیاعتنائی و بیاهمیتی او بنماز است.
2) صحیح بجاي آوردن نماز است به این که مقدمات و مقارنات و سایر امور مربوط بآن درست و مطابق شرع بوده باشد زیرا ضایع )
الصلوة در عذاب مانند تارك الصلوة است چنانکه در آیه 80 سوره اسراء میفرماید:
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ ، ص: 274
یَلْقَوْنَ غَیا.
صفحه 138 از 274
3) نگهداري نماز است به این که نگذارند که نماز از میان جامعه برداشته شود و مردم را بانجام نماز و رعایت احکام و آداب آن )
تشویق و ترغیب نمایند.
و کلمه صلوات شامل همه نمازهاي واجب میشود و اظهر مصادیق نمازهاي پنجگانه است و ذکر صلاة وسطی ذکر خاص بعد از عام
است یعنی با اینکه نماز وسطی داخل مصادیق نماز بود ولی براي عظمت و اهمیت آن مخصوصا ذکر گردیده و بمحافظت و
مداومت آن تأکید شده است چنانکه در آیه: مَنْ کانَ عَدُ  وا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ.
با اینکه جبرئیل و میکائیل در ضمن کلمه فرشتگان داخل بودند ولی بخاطر عظمت و اهمیت آنها آنان را مخصوصا ذکر نموده
است.
و در اینکه مقصود از نماز وسطی که تأکید بیشتري در باره آن شده است کدامیک از نمازهاي پنجگانه است بین مفسرین گفتاري
است:
بنظر زید بن ثابت و عبد اللّه عمر و ابن سعید خدري و اسامه و عایشه منظور از صلاة وسطی نماز ظهر است و ابو حنیفه و یارانش نیز
این عقیده را پذیرفتهاند و از امام جعفر صادق علیه السّلام نیز این معنا نقل شده است.
اما اعتقاد بعضی از پیشوایان زیدیه این است که در روز جمعه عبارت از نماز جمعه است و در سائر روزهاي هفته مراد نماز ظهر
است و این معنی را از امیر المؤمنین علیه السّلام نیز نقل کردهاند.
ولی باعتقاد ابن عباس و حسن و ابن مسعود و قتاده و ضحاك مراد از نماز وسطی نماز عصر است و این عده نیز براي اثبات
عقائدشان روایاتی از امیر المؤمنین علیه السّلام و از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل نمودهاند. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 4، ص: 275
و بنا بعقیده قبضۀ بن ذویب چون نماز مغرب از نظر طولانی و مختصر بودن نمازها حد وسط آنها است لذا منظور از نماز میانه در
آیه شریفه نماز مغرب است و خداوند متعال از مسافر و غیر مسافر آن را سه رکعت خواسته است یعنی نماز مغرب مسافر در سفر هم
سه رکعت است و قصر نمیشود و ثعلبی روایتی نیز در این باره از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل کرده است.
و برخی از مفسرین گفتهاند که مراد از نماز میانه نماز عشاء است زیرا میان دو نماز مغرب و صبح که کم نمیشوند واقع شده است.
جابر بن عبد اللّه و معاذ و عطا و عکرمه و مجاهد گفتهاند که منظور از صلاة وسطی در این آیه شریفه نماز صبح است که بین
نمازهاي شب و نمازهاي روز واقع شده و میان نور و تاریکی قرار گرفته است شافعی نیز این عقیده را اختیار کرده است.
و اعتقاد ربیع بن خثیم و ابی بکر الوراق این است که مراد از نماز وسطی یکی از نمازهاي پنجگانه است که خداوند متعال آن را
بخاطر اینکه مردم در تمام نمازها مواظبت و مراقبت داشته باشند میان نمازهاي دیگر پنهان کرده است مانند شب قدر که در میان
تمام شبهاي ماه رمضان مخفی و پنهان است.
12 ) یکی از مفسرین در ذیل فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ مینویسد: شاید اشاره باین باشد که در عبادات و ذکر )
خداوند بسلیقه و صلاح دید خود یا دیگران نباید عمل کنید بلکه بایستی اعمال شما مطابق تعلیم پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و
تعلیمات قرآنی بوده باشد در غیر اینصورت بدعت و نادرست است و از عبادات محسوب نمیگردد و اینگونه عبادات انسان را
بمقام عبودیت نمیرساند زیرا مقام عبودیت موقعی تحقق مییابد که عمل مطابق امر مولاء و دستور وي انجام گرفته باشد و در
عبادت مطیع هر که باشی بنده او گشتهاي لذا اگر کسی ، ص: 276
بدلخواه خود عمل کرد بنده هواي نفس خود شده است و اگر مطیع دستور خدا شد عملش در پیشگاه قدس احدي ارزش پیدا کرده
و بمقام بندگی و عبودیت مفتخر گردیده است.
13 ) آیه شریفه وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً مشتمل بر دو حکم میباشد یکی وجوب وصیت متاع نسبت بزنان که تا مدت )
صفحه 139 از 274
یک سال بآنها بدهند بشرط اینکه از منزل شوهر متوفی خارج نشوند و این حکم با آیه ارث که ربع یا ثمن ما ترك شوهر را براي
آنان معین نموده منسوخ گردیده است و دیگر اینکه مدت عده وفات را یک سال بیان کرده که این حکم نیز آیه یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ
أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً نسخ شده است از آنچه گفته شد بدست میآید که آیه مبارکه:
وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ ... قبل از آیه ارث و تعیین سهم پدر و مادر و خویشاوندان و همچنین پیش از آیه که مدت عده را چهار ماه و ده
روز مقرر داشته نازل شده است.
14 ) مفسرین در معنی فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِی ما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ اختلاف نظر دارند باعتقاد حسن و سدي منظور آیه این )
است که براي زن شوهر مرده واجب است یک سال در خانه شوهر بماند و اگر خود زودتر از یک سال بیرون رفت حق اقامهاش
باطل میگردد.
ولی برخی از مفسرین گفته که مقصود این است که اگر زنان شوهر مرده با اختیار خود از خانه شوهر بیرون رفتند اگر نفقه آنان را
قطع نمایند بر شما گناهی نیست اما جبائی میگوید منظور این است که اگر شما آنها را از بیرون رفتن منع نکنید گناهی براي شما
نیست زیرا یک سال ماندن در خانه شوهر براي زن واجب نیست بلکه مستحب است.
و بنظر بعضی از مفسرین معنی آیه این طور است که اگر زنها بعد از پایان ، ص: 277
عده طبق موازین شرعی شوهر اختیار کنند گناهی نکردهاند و کلمه من معروف نیز بمعنی ازدواج و زینت و آرایش میباشد.
15 ) آیه شریفه وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ از نظر اطلاقش شامل همه مطلقات اعم از مدخوله و غیر مدخوله و مفروضۀ الصداق و )
غیر مفروضۀ الصداق و مطلقه بطلاق رجعی و باین میشود زیرا کلمه مطلقات جمع محلی بالف و لام است و افاده عموم مینماید ولی
نوعا آقایان مفسرین و علماء اعلام آیه را راجع بمطلقات غیر مدخوله که مهر آنها معین نشده دانستهاند زیرا متاع مخصوص آنها
است لکن اخبار وارده در باره این آیه بخصوص اخباریکه در باره مطلقات حضرت امام حسن مجتبی وارد گردیده که حضرت
بهمه آنها متاع از غلام و کنیز و غیره میدادند مانع از این تخصیص است زیرا نمیتوان گفت تمام آن مطلقات غیر مدخوله بودهاند
لذا باید گفت آیه در مقام رجحان و استحباب متاع نسبت بهمه مطلقات است.
لکن بعضی از مفسرین گفتهاند بقرینه کلمه حقا علی المتقین که دلالت بر التزام دارد ظهور در وجوب دارد منتهی وجوب این نوع
متاع را مختص بطلاقی میدانند که نه مهر معین شده باشد و نه جماعی واقع گردیده باشد.
16 ) در تفسیر آیه کَ ذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ گفتهاند که مفاد آیه شریفه این است که خداوند متعال براي ارشاد و )
هدایت بندگان خویش آیات قرآن و احکام آن را نازل فرموده و غرض از انزال آنها درك و تفهیم و تعقل بود که مصالح و مفاسد
و منافع و مضار اموري دنیوي و اخروي را درك نموده و خود را از مهالک نجات دهند و حقیقت عقل هم همین است که انسان
بواسطه آن سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نماید و عقل بر دو قسم است. ، ص: 278
-1 عقل نظري.
-2 عقل عملی عقل نظري عبارت از معرفت بصلاح و فساد و حق و باطل و حسن و قبح امور است و ادله عقلیه و نقلیه از آیات و
اخبار متکفل آن است و عقل عملی عبارت از تدبیر امور مطابق عقل نظري از تحصیل عقاید حقه و اخلاق حمیده و اعمال صالحه
میباشد آري بالاترین نعمتی که خداوند متعال بانسان کرامت نموده همان قوه عقل و فکر است که رهبر نجات و کلید سعادت
انسانها است و کسی بمقام و رتبهئی نخواهد رسید مگر از پرتو تفکر و تدبر و ایمان تقلیدي کسی را بسعادت و فضیلت نمیرساند و
کسی از پرتگاه ضلالت بشاهراه هدایت نمیگردد مگر اینکه این نیروي خدا دادي را بکار بیندازد.
، ص: 279
صفحه 140 از 274
روایات .... ص : 279
1) کافی و تفسیر عیاشی روایت نمودهاند که زراره میگفت از ربیعه شنیدم معناي قروء همان حالت پاکیزگی از حیض است نه )
خود حیض زراره میگوید که حضور حضرت باقر علیه السّلام شرفیاب شدم و آنچه از ربیعه شنیده بودم تکرار کردم حضرت فرمود
زرارة این معنی را بنظر و رأي خود نگفته بلکه از علی علیه السّلام باو رسیده است زیرا آن حضرت میفرمود قروء بمعنی پاکیزگی
پس از حیض است عرض کردم مردي که با همسر خود در حال طهر مباشرت نکرده اگر او را در حضور دو شاهد عادل طلاق
بدهد حکمش چیست حضرت فرمود هر گاه زن خون سوم را به بیند عدهاش سر آمده و ازدواج او با مردان بلا مانع است.
2) از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود قروء عبارت از پاکیزگی و حالت جمع شدن خون حیض در رحم است )
که در فاصله دو حیض میباشد.
3) تفسیر مجمع البیان در ذیل وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که )
فرمودند منظور از چیزهائی که خدا در رحم زنان آفریده آبستنی و حیض است.
4) در تفسیر مجمع البیان مینویسد که زن معاذ به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد یا رسول اللّه حق زن بر شوهر چیست )
حضرت فرمود این است که بصورت زن نزند و از او بدگوئی نکند از غذائی که خودش میخورد بزن نیز بدهد و از لباسیکه
میپوشد بزن نیز بپوشاند و از او دوري نکند و نیز فرمودند از خدا در مورد زنهایتان بترسید زیرا شما آنها را بصورت امانت الهی
گرفتهاید و آنان بکلام ، ص: 280
خدا بشما حلال گشتهاند و از جمله حقوق شما بر ایشان این است که دیگري را بخود راه ندهید و اگر چنین کردند میتوانید آنها را
بزنید و خوراك و پوشاك آنان نیز بر شما ضروري است.
5) مجمع البیان از کتاب من لا یحضره الفقیه نقل کرده که زنی خدمت رسول اکرم عرض کرد یا رسول اللّه حق شوهر بر زن )
چیست حضرت فرمود زن باید از شوهر خود اطاعت کند و بدون اجازه شوهر چیزي را از صدقه بعنوان صدقه ندهد و بدون رضایت
شوهر روزه مستحبی نگیرد اگر مایل بآمیزش باشد مانع نگردد و بدون اجازه او از خانه بیرون نرود و اگر زنی بدون اجازه شوهرش
از خانه بیرون برود ملائکه آسمان و فرشتگان زمین و همچنین ملائکه رحمت و غضب تا موقعیکه او بمنزل برگردد بر او لعنت
میکنند سپس عرض کرد یا رسول اللّه چه کسی بزن بیش از هر کس حق دارد فرمود شوهرش عرض کرد من هم همانند شوهرم بر
او حق دارم حضرت فرمود نه و باندازه یکصدم حقوقیکه شوهر بر تو دارد تو بر شوهر نداري سپس آن زن عرض کرد بحق خدائی
که تو را بحق فرستاده من هیچگاه خود را در اختیار قرار نداده و شوهر اختیار نخواهم کرد حضرت فرمود اگر بنا بود کسی را دستور
دهم که بفرد دیگري سجده کند حتما میگفتم که زن بشوهر خود سجده کند.
6) تفسیر عیاشی ذیل آیه الطَّلاقُ مَرَّتانِ ... از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: طلاق دو بار است و )
اگر کسی براي سومین بار با همسر خود ازدواج نماید باید باو با نیکی و احسان رفتار کند در غیر اینصورت باید مهریه او را پرداخته
و براي همیشه از او جدا گردد و این طلاق سوم (باین) است و نکاح مجدد حرام میباشد و مراد از تسریح باحسان هم طلاق سوم
است. ، ص: 281
7) در کتاب تهذیب از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: طلاق مشروع آن است که شوهر همسر خود را در )
حال طهر در حضور دو نفر شاهد عادل طلاق دهد و سپس تا پایان عده او را نگهدارد اما اگر خواست میتواند پیش از پایان عده
مجددا با او ازدواج کند ولی چنانچه حالت انتظار تمام شد و عدهاش بسر آمد آنوقت اگر مرد خواست با او ازدواج کند باید مانند
سایر مردم از همسر سابقش خواستگاري نماید.
صفحه 141 از 274
8) تفسیر در المنثور از ابن عباس نقل کرده که گفت رکانه همسر خود را در یک مجلس سه طلاق داد سپس پشیمان شد پیغمبر )
اکرم از او پرسید که چگونه طلاقش دادي عرض او را در یک مجلس سه طلاق دادم حضرت فرمود این یک طلاق است و میتوانی
بهمسر خود رجوع نمائی:
9) در کتاب من لا یحضره الفقیه در ذیل آیه وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُ ذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده )
که فرمودند اگر زنی بشوهرش بگوید که من فرمان تو را نمیبرم خواه این جمله را تفسیر کند یا نکند شوهر میتواند از او اخذ کند
و رجوع هم ندارد.
10 ) تفسیر عیاشی ذیل آیه تِلْکَ حُ دُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند خدا بر )
شخص زناکار غضب کرد و بر او صد تازیانه مقرر داشت پس اگر کسی از روي خشم زیاد کند من از او بیزارم زیرا خداوند متعال
میفرماید:
تِلْکَ حُ دُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها ( 11 ) در کافی و تهذیب بسند خود از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کردهاند اگر مردي
زنش را پیش از آنکه دخول نماید طلاق دهد چنانکه مهري براي او ، ص: 282
معین نشده باشد بر مرد واجب است اگر ثروتمند و متمکن است پول و لباس باو بدهد و اگر متمکن نیست مقنعه یا چیز سبک و
کوچک بوي به بخشد لکن اگر مهري بر او معین شده و قبل از دخول طلاق دهد باید نصف مهر را بزن بپردازد.
12 ) در تهذیب از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که از آن حضرت پرسیدند نکاح منقطع محل میشود فرمود نه زیرا )
خداوند متعال میفرماید:
فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا.
(در این آیه بازگشت بشوهر اولی منوط بطلاق دادن شوهر دومی قرار داده شده) و در متعه طلاقی نیست.
13 ) در کتاب تهذیب روایت کرده که محمّد بن مضارب میگوید از حضرت امام رضا علیه السّلام پرسیدم آیا خواجه محلّل )
میشود فرمود نه.
14 ) در کتاب فقیه از امام رضا علیه السّلام روایت کرده که فرمود شوهري که همسر خود را طلاق داده اگر چنانکه اختلاف آنان )
کاملا برطرف نشده شایسته نیست که رجوع کنند زیرا ممکن است مجددا طلاق پیش آید و مفاد آیه شریفه وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً
لِتَعْتَدُوا نیز همین است.
15 ) تفسیر عیاشی در ذیل آیه وَ لا تَتَّخِ ذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً از امیر المؤمنین علی علیه السّلام در حدیثی نقل کرده که آن حضرت )
فرمودند: و کسی که قرآن را بخواند و داخل آتش بشود از کسانی است که آیات الهی را مسخره کرده است.
16 ) تفسیر عیاشی در ذیل آیه شریفه وَ الْوالِداتُ یُرْضِ عْنَ أَوْلادَهُنَّ از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت )
فرمودند: تا وقتی که نوزاد شیر خواست پدر و مادر در تربیت وي برابرند اما پس از پایان دوره شیر خوارگی بهتر است پدر تربیت
فرزندش را بعهده بگیرد و اگر دوران شیر خوارگی مادر براي شیر دادن ، ص: 283
فرزند بیشتر از اجرت دایه اجرت مطالبه کند پدر میتواند فرزند را به دایه بسپارد ولی اگر طفل در آغوش مادر پرورش یابد بهتر
است زیرا از تربیت و عطوفت مادري برخوردار میگردد.
17 ) تفسیر عیاشی در ذیل آیه لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ از حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام )
روایت نموده که فرمودند: یعنی مادر براي اینکه حامله نشود و بطفل شیر خوارش ضرر وارد نگردد مانع مجامعت شوهر نگردد و
همچنین مرد بزنش نگوید با تو جماع نمیکنم براي اینکه میترسم آبستن شوي تا موجب قتل فرزندم گردد زیرا خداوند متعال در
این آیه مبارکه نهی فرمودهاند که مرد و زن موجب ضرر یکدیگر گردند.
صفحه 142 از 274
18 ) تفسیر عیاشی در ذیل آیه وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند ورثه نباید )
کودك را از مادرش جدا کنند و بدینوسیله او را بیازارند و نباید کودك را از لحاظ معیشت در مضیقه قرار بدهند.
19 ) تفسیر نور الثقلین از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده که فرمودند: )
زن کم عقل و زنی که چشمهاي ضعیف و آبریز دارد براي شیر دادن به کودك خود انتخاب نکنید زیرا شیر در وجود اثر
میگذارد و همچنین فرمودند شیري از شیر مادر براي کودك بهتر نخواهد بود.
20 ) تفسیر عیاشی از محمّد بن مسلم روایت کرده میگوید بحضرت امام محمّد باقر علیه السّلام عرض کردم فدایت شوم چرا عدّه )
طلاق سه حیض یعنی سه ماه است ولی عده وفات شوهر چهار ماه و ده روز است؟ فرمودند: عده طلاق بخاطر این سه ماه است که
رحم زن از حمل پاك گردد اما عده وفات براي این است که خداوند وظائفی براي زن نسبت بشوهر قرار داده همچنانکه وظائفی
براي شوهر ، ص: 284
نسبت به زن تعیین نموده است و از جمله وظائفی که بر عهده شوهران است این است که در صورتی که از همسر خود اعراض کنند
بر حسب آیه شریفه لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَۀِ أَشْهُرٍ جایز نیست که پیش از چهار ماه طول بکشد زیرا پروردگار میداند
که زنان ممکن است بیش از این طاقت دوري را نداشته باشند و اما از جمله وظائف زنان آن است که پس از مرگ شوهر چهار ماه
و ده روز عده نگهدارند و همانطور که بنفع زنان از شوهران پیمان گرفته براي مرگ شوهران نیز مانند آن التزام گرفته است.
21 ) تفسیر عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که در ذیل آیه مبارکه لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْ تُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَۀِ )
النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ فرمودند زنی که در حریم است و عده او بسر نیامده اشکالی ندارد که مردي با سخنان دلپذیر تمایل او
را بخود جلب کند ولی نباید با صراحت در باره زناشوئی با او سخن بگوید:
22 ) تفسیر عیاشی در ذیل آیه لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند اگر مردي )
زنش را پیش از دخول طلاق داد نصف مهر مال زن است و اگر مهري برایش معین نکرده باید بطور متعارف بهرهاي به وي بدهد
که بتواند وسائل آسایش خود را با آن فراهم سازد آنکس که دستش باز است باندازه خودش و آنکس که تنگدست است به اندازه
خویش زن هم عدهاي ندارد و از همان ساعت میتواند با هر کس بخواهد ازدواج نماید.
23 ) در کتاب کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود اگر کسی همسرش را پیش از دخول و عمل زناشوئی )
طلاق دهد در صورتی که مهري ، ص: 285
براي وي معین نموده باید نصف آن را بپردازد و اگر مهریه تعیین نشده باید بمیزان مهریه زنان همقطارش باو داده شود تا بتواند
زندگی مناسبی فراهم آورد.
24 ) در تفسیر صافی از امام جعفر صادق علیه السّلام در ذیل جمله أَوْ یَعْفُوَا الَّذِي بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ روایت کرده که فرمودند منظور )
از کسی که پیوند ازدواج بدست اوست پدر زن یا کسی است که زن او را و کیل خود قرار داده است از قبیل برادر یا خویشاوندان
و یا از دیگران ولی در بعضی از روایات اهل تسنّن که از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و یا علی بن أبی طالب علیه السّلام نقل
کردهاند مراد از کسی که پیوند ازدواج بدست اوست شوهر است.
25 ) عیاشی در ذیل آیه وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله )
فرمودند زمانی بسی سخت بر مردم میآید که هر مردي آنچه در دست دارد بسختی نگاهدارد و احسان و تفضّل بیکدیگر را فراموش
کنند و حال آنکه خداوند متعال فرموده است که احسان و فضل بیکدیگر را فراموش نکنید.
26 ) کتاب کافی و تفسیر عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت نمودهاند که مفاد آیه شریفه حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ آن است )
که در بجاي آوردن نمازهاي پنجگانه مراقبت نمایند خصوصا نمازي که در وسط آنها قرار دارد و آن نخستین نمازي است که
صفحه 143 از 274
رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله بجاي آورده و نیز وقت اداء آن در وسط روز و میانه نماز صبح و نماز عصر است.
27 ) تفسیر عیاشی در ذیل جمله وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند )
منظور توجه انسان بنماز و مواظبت بوقت آن است تا چیزي او را از نماز باز نداشته و سرگرم نکند. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 4، ص: 286
28 ) در کتاب کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام در ذیل آیه فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً روایت کرده که فرمودند اگر شخصی )
از حیوان درنده یا از دزد بترسد باید تکبیر بگوید و با اشاره نماز بخواند.
29 ) در کتاب فقیه از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند اگر در بیابان ترسناکی گرفتار شدید و از دزد و یا )
حیوان درنده بیم داشتید میتوانید بر مرکب نماز بخوانید.
30 ) در کتاب فقیه از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: نماز موقع جنگ عبارت از گفتن اللّه )
اکبر و لا اله الا اللّه است و سپس بعنوان شاهد آیه مبارکه فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً را تلاوت فرمودند.
31 ) در کافی بسند خود از معاویۀ بن وهب روایت کرده که گفت از امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدم بهترین چیزیکه انسان را )
بساحت قدس ربوبی نزدیک میکند چیست حضرت فرمودند بعد از شناسائی امام نماز است نمیبینی حضرت علی علیه السّلام
فرمود:
وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ.
32 ) در فقیه بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: )
بکسیکه در نماز سستی کند و آن را سبک بشمارد شفاعت ما اهل بیت باو نخواهد رسید و قسم بخدا چنین شخصی بحوض ما وارد
نخواهد شد.
33 ) در کتاب فقیه از مسعدة بن صدقه روایت نموده که گفت از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدم چرا زناکار را کافر )
نمیدانید ولی تارك نماز را کافر میدانید حضرت فرمودند زناکار بخاطر لذت و غلبه شهوت مرتکب این عمل قبیح میگردد ولی در
ترك نماز لذتی نیست اما بینماز بخاطر سبک شمردن دستور ، ص: 287
خداوند نماز را ترك میکند بدین جهت او را کافر میگویند.
34 ) در کافی و تفسیر عیاشی روایت کردهاند که از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدند اگر مردي زنش را طلاق بدهد )
باید او را بهرهمند سازد یا نه فرمود آري مگر دوست ندارد از محسنین باشد مگر دوست ندارد از متقین باشد.
35 ) تفسیر عیاشی از ابی بصیر روایت کرده که از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام از آیه شریفه وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ )
أَزْواجاً سؤال کردند حضرت فرمود این آیه نسخ شده است راوي سؤال کرد که قبل از نسخ چگونه مورد عمل قرار میگرفته
حضرت فرمود اگر کسی فوت میکرد از ترکه او هزینه یک سال همسر او را میدادند و تا مدت یک سال او را در خانه شوهر
نگهمیداشتند و پس از آن بیرون میرفت بدون اینکه ارثی به برد سپس آیات دیگري نازل شد و ارث زن را یک چهارم و یک
هشتم قرار داد لذا فعلا هزینه زوجه از سهم الارث پرداخت میشود.
، ص: 288
تجزیه و ترکیب .... ص : 288
قوله تعالی إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ جواب ان کن یؤمن باللّه کلمه لا یکتمن بوده که حذف شد است و همچنین جواب إِنْ أَرادُوا إِصْ لاحاً
بوده حذف گردیده است. « فبعولتهن احق بردهن » که
صفحه 144 از 274
قوله تعالی الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ کلمه امساك خبر است براي مبتداي محذوف که کلمه فالواجب بوده است و مصدري
که از کلمه ان تأخذوا بوجود میآید فاعل کلمه لا یحل میباشد و همچنین مصدري که از کلمه ان یخافا حاصل میشود مفعول لاجله
براي کلمه ان تأخذوا است و مصدري که از کلمه ان یقیما بوجود میآید مفعول به کلمه لیخافا است.
قوله تعالی وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً.
کلمه ضرارا حال است براي کلمه تمسکوهن و بنا بقول دیگر مفعول لاجله میباشد و کلمه هزوا مفعول دوم است براي تتخذوا- و
مصدري که از کلمه ان ینکحن بوجود میآید بوسیله من که محذوف است مجرور میباشد و و جمله به این صورت درمیآید:
.« من نکاحهن ازواجهن »
و کلمه ذلک در جمله ذلک یوعظ به مبتداء و یوعظ خبر آن است. ، ص: 289
قوله تعالی وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ کلمه و علی الوارث عطف است بر علی المولود له و کلمه عن تراض در این آیه متعلق
بمحذوف و صفت است براي کلمه فصال راء در کلمه لا تضار بدینجهت مفتوح است که لاء ناهیه پیش از آن واقع شده است زیرا
راء اولا بوسیله لاء ناهیه مجزوم و بعدا بعلت التقاء ساکنین و بمناسبت الف ما قبل خود مفتوح شده است.
قوله تعالی وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ کلمه الذین مبتداء و جمله یتربصن خبر آن است و کلمه بعدهم که ظرف میباشد براي اینکه معلوم
است حذف گردیده و کلمه عشرا بدین لحاظ براي مؤنث بکار برده شده که لیالی بر ایام غلبه دارند- کلمه منکم و همینطور کلمه
فیما عرضتم متعلّق بمحذوف و حال میباشد- و کلمه مصدري که از من ان تقولوا بوجود میآید در موضع نصب است تا اینکه بدل
از کلمه سرا بوده باشد و کلمه یذرون بر وزن یدعون میباشد و یذرون و یدعون که هر دو مضارع میباشند ماضی ندارند.
قوله تعالی ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ کلمه ماء مصدریه و ظرفیه است یعنی مدت مس نکردن کلمه متاعا بنا بر مصدر منصوب میباشد یعنی
متعوهن متاعا کلمه او بمعناي الا ان است و کلمه حقا صفت کلمه متاعا یعنی متاعا واجبا کلمه نصف مبتداء و خبرش محذوف است
یعنی فلهن نصف کلمه ان تعفوا محلا مرفوع و مبتداء و کلمه اقرب خبر آن است و جمله به این صورت در میآید: أنوار العرفان فی
ص: 290
العفو اقرب للتقوي قوله تعالی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ کلمه قانتین در این آیه و رجالا و رکبانا در آیه بعد حال هستند براي واو کلمه
و کلمه ما « اذکروا اللّه کتعلیمه ایاکم » : قوموا- کلمه ما اول مصدریه و متعلّق به کلمه اذکروا میباشد و جمله به این صورت درمیآید
دوم موصوله و محلا منصوب و مفعول دوم کلمه علمکم میباشد.
، ص: